🔱 پارت بیست و ششم : بیا یکم آتیش بازی کنیم 🔱

879 228 81
                                    

صدای برخورد کمربند به کف دست های زئوس، رنگ رو از روی کریسی که حالا یه گوشه از اتاق کز کرده بود بیشتر و بیشتر میپروند

-خیانت کار

طول و عرض اتاق رو طی می‌کرد و هر از گاهی کمربند رو محکم به کف دستش از عصبانیت میکوبید، اونقدری که کریس نه تنها از جدیتش به میله تخت چسبیده بود  بلکه نگران کف دست زئوس بود که کمربند محکم روش فرود میومد

-میدونی اگه تو آسمون بودیم میتونستم طی یه حرکت رسوات کنم؟ حالا بگذریم از اینکه کرونوس به شصت تکه مساوی تقسیمت میکرد

یه نگاه به کریس که با قده دراز و هیکل بزرگش به پایه تخت چنگ زده بود انداخت

کریس با دیدن نگاه زئوس روی خودش بیشتر توی خودش جمع شدو چشم از گل هایی که داشتن به وضوح روی گردنش میدرخشیدن برنداشت

-از چیه اون دختره خوشت اومد؟ ها؟ 

منتظر با یه اخم غلیظ بهش چشم دوخت و کریس دست های مشت شده عرق کردشو کمی از میله فاصله داد تا هوا بخوره

-از اون موهای کز خوردش؟ خدای من قیافش شبیه کارمندای له جهنم بود... تو اونو به من ترجیح دادی؟

طلبکار و ناباور ایستاد و به خودش اشاره کرد

-آره؟

+ترجیح چ.. چیه... من اصلا تورو

-منو چی؟

با قدم های محکمش سمتش قدم برداشت و کریس سریعا خودشو از طریق باسنش عقب کشید و عقب رفت

+من اصلا دوست ندارم تورو با اونا مقایسه کنم

سریع گفت و زئوس در حین خم شدن؛ اخم های غلیظش کمی از هم باز شد

-واقعا؟

یه لبخند گنده روی لبش جا خوش کردو کریس تند تند سر تکون داد و از ترس به دیوار چسبید

-خب ... خب پس چرا اونقد منو ناراحت میکنی کریسی

با لحن آروم و لوسی پرسید و کریس لحظه به لحظه از فرد جلوش بیشتر می‌ترسید

+لعنتی حداقل انقد تغییر موود نده

زئوس جلوی پاهاش نشست و کریس مثل یه پاپی ترسیده سریعا خودشو تا اونجایی که میتونست به دیوار چسبوند

زئوس لبخندی زدو دستشو جلو برد

-تو باعث تغییر حالت من میشی... اگه یه قدم واسم برداری من واست میدوئم بیبی

دستشو روی صورت کریس گذاشت و کریس شاهده درخشش گل‌هایی بود که از نزدیک زیباییشون صد برابر میشد

شصتشو اروم روی گونه هاش کشید و خودشو جلو کشید

-من تورو کامل میکنم.. نباید ازم بترسی

🔱devil's mistress🔱Where stories live. Discover now