توي ماشين نشست و محكم درو بست
با يه لبخند گنده برگشت سمت يونگيجيمين:( مرسييييي ازينكه انقدر مهربوني)
يونگي چشماشو ماليد و به جيمين نگاه كرد
يونگي:( اينكارو ميكنم چون ميخوام حواسم بهت باشه)ماشين رو روشن كرد و راه افتاد
توي دلش احساس بي عرضه بودن ميكرد
هميشه توي جايي كه اتفاقاي بدي كه براي جيمين ميفتاد حضور داشت ولي هيچكاري نتونسته بود بكنه
همه ي اتفاقات رو "اون" درستشون ميكرد
يونگي ميدونست خيلي از "اون" ضعيف تره حتي وقتي "اون" زنده بود هم بهش ثابت شده بودهمه ي كارهاي خفن و اون انجام ميداد و در نهايت براي اينكه يونگي رو هم تحسين كنن ميگفت كه يونگي هم باهاش شريك بوده
اما ته دل يونگي چيزي به اسم احساس بي عرضه بودن و احمق بودن بود كه توي بيشتر موقعيت هاي زندگيش مثل پتك توي سرش كوبيده ميشد
روش رو كرد سمت جيمين
يونگي:(يك ساعت تو راهيم فكر كنم به هرحال تو مدرست اينچئون بوده بيشتر ميدوني)يكبار قبلا جلوي جيمين سوتي داده بود و اسم "مدرسه شبانه روزي" رو جلوش اورده بود و نميخواست دوباره اين افتضاحو تكرار كنه
هيچكس از افراد نزديك به جيمين نميدونستن جيمين به مدرسه شبانه روزي رفته بجز يونگي
اما حالا دقيقا اين موضوع رو به جيمين ياداوري كرده بود
جيمين توي چشم هاي يونگي زل زد
جيمين:( از كجا ميدونستي كه توي مدرسه شبانه روزي بودم؟)يونگي سعي كرد ظاهرشو حفظ كنه با تعجب برگشت سمت جيمين
يونگي:( نميدونم بودي؟)
جيمين:( يادم نرفته خودت بهم گفتي ازوقتي من رفتم مدرسه شبانه روزي تا الان همهعوض شدن)
يونگي چهرش رو برگردوند سمت فرمون و حواسش رو به جاده داد
نميتونست بيشتر از اين جيمين رو بپيچونهيونگي:( چند بار اومدم اينچئون بهت سر بزنم رفتم به مدرسه اي كه بهم گفته بودي توش درس ميخوني ولي اونجا نبودي .... صبر كن اصلا چرا اوني كه طلبكاره تويي؟ تو به من ادرس اشتباه دادي از كل ادرست فقط "شهر اينچئون" درست بود بقيشو چرت و پرت گفته بودي ميدوني چقدر دنبالت گشتم تا فهميدم توي اون مدرسه شبانه روزي داري درس ميخوني؟)
تن صداي يونگي كم كم بالا رفت و آخر هاي حرفاش تقريبا داشت سر جيمين داد ميزدعصباني شده بود وقتي ياد اون موقه ها افتاده بود
تمام اين مدت ها همه چيزو توي خودش ريخته بد نميشد. اگه يكم از احساساتش رو هم جيمين ميفهميد
YOU ARE READING
SEE
Horrorوقتي كه جيمين ميفهمه ميتونه روح هر موجوديو ببينه وقتي توي خونه ي جديدشون شوهر خواهرش توسط يك روح كشته ميشه و جيمين تنها كسيه كه اخطارهاي روح توي خونرو ميفهمه و مهم تر اينكه اون روح نسبت نزديكي باهاش داره و بايد مشكلش رو حل كنه تا بتونه به زندگيه ب...