32

17.9K 1.7K 584
                                    

لبخند كمرنگي گوشه لباش بود همونطور كه آهسته چايي رو تو ماگ سياه رنگ تهيونگ ميريخت.

هنوز قلبش بخاطر اون اعتراف كوچيك دوس پسر بداخلاقش تند ميزد و دستاش بي اختيار به طرز شيريني ميلرزيد.

به تهيونگي كه تو هال مشغول تماشاي تلوزيون بودو اروم از نوشيدنيش مينوشيد ، نگاهي انداخت و لبخندش حتي از قبل هم پر رنگ تر شد وقتي به اين فكر كرد كه اون پسر بداخلاق دوسش داره.

"عاه جونگكوك داري خل ميشي"

زير لب گفت و محكم به سرش كوبوند.

لبشو اروم گاز گرفت و دوباره به تهيونگ نگاه كرد.

دستاشو دور ماگ داغ پيچوند و به سمت هال حركت كرد تا كنار تهيونگ بشينه.

"مرسي عزيزم.."

تهيونگ گفت و سعي كرد ماگ رو از دست جونگكوك بگيره كه با سيلي محكمي كه به پشت دستش خورد ، عقب كشيد.

"ياا..اين مال منه.."

تهيونگ ابرويي بالا اندخت و پوزخند كمرنگي زد.

"من اينجا مريضم.."

جونگكوك ليوانو به لبهاش چسبوند و جرعه ايي از مايع داخلش نوشيد.

"تو مريض نيستي فقط مث سگ كتك خوردي.."

تهيونگ خنديد و بعد اروم ناله كرد.

دستشو رو پهلوش نگه داشت و چيني به ابروهاش داد.

با ديدن چهره تو هم تهيونگ احساس كرد قلبش داره مياد تو دهنش.

چشماش بيش از اندازه باز شد و بعد از اينكه تهيونگ دوباره از درد ناله كرد مطمئن شد كه واقعا حالش بده.

"ي..يا كيم تهيونگ..خوبي؟"

پسر بزرگ تر ناله بلند تري كرد و با اينكارش بيشتر جونگكوك رو نگران كرد.

اروم خودشو رو مبل انداخت و بعد از لاي چشماش به جونگكوكي كه با نگراني لا به لاي خرت و پرت هاي روي ميز دنبال مسكن ميگشت نگاه كرد.

نگاهي به ماگ رو ميز انداخت و بعد از اينكه مطمئن شد موقعيت مناسبه خيلي اروم نشست و ماگو تو دستاش گرفت و همه مايع داخلشو يه نفس سر كشيد.

جونگكوك با نگراني نگاهي بهش انداخت و وقتي متوجه شد تمام اين حركاتش فقط يه نقشه براي رسيدن به چايي تو ليوان بوده ، با عصبانيت مشتشو به بازوي تهيونگ كوبوند.

HEAVEN ( 18)Where stories live. Discover now