لبخند كمرنگي گوشه لباش بود همونطور كه آهسته چايي رو تو ماگ سياه رنگ تهيونگ ميريخت.
هنوز قلبش بخاطر اون اعتراف كوچيك دوس پسر بداخلاقش تند ميزد و دستاش بي اختيار به طرز شيريني ميلرزيد.
به تهيونگي كه تو هال مشغول تماشاي تلوزيون بودو اروم از نوشيدنيش مينوشيد ، نگاهي انداخت و لبخندش حتي از قبل هم پر رنگ تر شد وقتي به اين فكر كرد كه اون پسر بداخلاق دوسش داره.
"عاه جونگكوك داري خل ميشي"
زير لب گفت و محكم به سرش كوبوند.
لبشو اروم گاز گرفت و دوباره به تهيونگ نگاه كرد.
دستاشو دور ماگ داغ پيچوند و به سمت هال حركت كرد تا كنار تهيونگ بشينه.
"مرسي عزيزم.."
تهيونگ گفت و سعي كرد ماگ رو از دست جونگكوك بگيره كه با سيلي محكمي كه به پشت دستش خورد ، عقب كشيد.
"ياا..اين مال منه.."
تهيونگ ابرويي بالا اندخت و پوزخند كمرنگي زد.
"من اينجا مريضم.."
جونگكوك ليوانو به لبهاش چسبوند و جرعه ايي از مايع داخلش نوشيد.
"تو مريض نيستي فقط مث سگ كتك خوردي.."
تهيونگ خنديد و بعد اروم ناله كرد.
دستشو رو پهلوش نگه داشت و چيني به ابروهاش داد.
با ديدن چهره تو هم تهيونگ احساس كرد قلبش داره مياد تو دهنش.
چشماش بيش از اندازه باز شد و بعد از اينكه تهيونگ دوباره از درد ناله كرد مطمئن شد كه واقعا حالش بده.
"ي..يا كيم تهيونگ..خوبي؟"
پسر بزرگ تر ناله بلند تري كرد و با اينكارش بيشتر جونگكوك رو نگران كرد.
اروم خودشو رو مبل انداخت و بعد از لاي چشماش به جونگكوكي كه با نگراني لا به لاي خرت و پرت هاي روي ميز دنبال مسكن ميگشت نگاه كرد.
نگاهي به ماگ رو ميز انداخت و بعد از اينكه مطمئن شد موقعيت مناسبه خيلي اروم نشست و ماگو تو دستاش گرفت و همه مايع داخلشو يه نفس سر كشيد.
جونگكوك با نگراني نگاهي بهش انداخت و وقتي متوجه شد تمام اين حركاتش فقط يه نقشه براي رسيدن به چايي تو ليوان بوده ، با عصبانيت مشتشو به بازوي تهيونگ كوبوند.