14

2.5K 354 195
                                    

بعداز صحبت های نامجون با جیمین لوپوس الفا به آشپزخونه رفت تا کمی آب بنوشه و جین رو اونجا درحال آشپزی دید

_امگای قشنگ من از صبح چکارا کرده

کار خاصی نکردم ددی ، چی شد به جیمین چی گفتی؟

_هیچی عزیزم فقط بهش اخطار دادم
میای بغل ددی بشینی؟ دلم برات تنگ شده

جین لبخند قشنگی زد و رفت روی پاهای نامجون نشست که الفا خیلی سریع شروع کرد به بوسیدنش
از اون شبی که جین بخاطره جکسون از دست نامجون ناراحت شده بود اون دونفر دیگه باهم سکسی نداشتن البته جین فهمیده بود که اشتباه کرده و جکسون بخاطره کوتاهی که کرده بود حقش بود اینطوری کتک بخوره
پس امگا تصمیم داشت امشب جوری به الفا لذت بده که جبران دفعه قبلی که نامجون رو پس زده بود هم بشه
پاهاش رو دو طرف کمر الفا انداخت و با دستاش شروع کرد به مالش دیک الفا
هردوشون تا جایی که میتونستن بدنشون رو به هم میمالیدن که باعث تحریک شدنشون میشد
با وجود جیمین داخل عمارت نمیتونستن همین جا به کارشون ادامه بدن پس نامجون تو یه حرکت بدن سبک امگا رو بلند کرد تا به اتاق خودش برن

همینطور که جین توی بغلش بود و به شدت هم دیگه رو میبوسیدن وارد اتاق شدن و نامجون با پاهاش در رو محکم بست
جین روی زمین گذاشت و با قدم های اروم به سمت تخت رفت و گوشه تخت نشست

_لباس هات رو دربیار و بیا پیش من بیبی

پیراهن مشکی رنگی که تمام ماهیچه های الفا رو به خوبی نشون میداد، اون چشم های اژدهایی شکل و صدای دیپش همه باعث میشد که بدن جین توی گرما بسوزه

چشم ددی

لباس هاش رو با سرعت دراورد
همین الانش هم دیکش شروع کرده بود به نبض زدن و میتونست احساس کنه که سوراخش خیس شده
انقدر باهم سکس کرده بودن که جین به خوبی میدونست اون الفا چه چیزی ازش میخواد
رفت و جلوی پاهای نامجون زانو زد که بلافاصله دست های نامجون به موهاش حمله کردن و باکشیدن گردنش به سمت بالا دوباره به لب های امگا حمله کرد
الفا با خشونت لب های جین رو گاز میگرفت و با زبونش تمام دهانش رو به خوبی کاوش میکرد
با حس کردن مزه اهن بیخیال اون دو ماهیچه خوشمره شد و سر امگا رو به سمت دیکش که هنوزم با شلوار پوشیده شده بود برد

_به ددی یه بلوجاب خوب بده عزیزم

جین اب دهنش رو قورت داد و با باز کردن زیپ شلوار الفا دیک بزرگش رو از باکسرش خارج کرد و شروع کرد به لیسیدن رگ های براومده دیکش
نامجون که از سرعت جین ناراضی بود دوباره موهاش رو از پشت گرفت و با فشاری که به سر امگا وارد کرد باعث شد تمام عضوش یکباره وارد دهن امگا بشه
با برخورد دیک به ته گلوش احساس خفگی بهش دست داد ولی ناله های خشنی که از لب های نامجون خارج میشد نشون میداد که الفا چقدر از این موقعیت لذت میبره
با حس کشیدگی موهاش و همینطور ضربه های سریعی که به گلوش وارد میشد چند قطره اشک از چشم های خارج شد ولی درد عضوش از همه چی بدتر بود
دستش رو به سمت عضو سیخ شده اش برد ولی قبل از اینکه بتونه خودش رو لمس کنه نامجون دیکش رو از دهنش خارج کرد و سیلی نسبتا محکمی به صورتش زد

seven⁷Where stories live. Discover now