*ووت فراموش نشه
صبح زود جونگکوک قبل از اینکه بره مدرسه اومده بود بیمارستان و بعد از مطمئن شدن از حال تهیونگ رفته بود چانیول دلش نمیومد لبخند خوشحالش و از بین ببره اما دیر یا زود، تهیونگ باید با جونگکوک خدافظی میکرد.. خب میتونستن بعد از تموم شدن صبحانه ای که تهیونگ با اشتها میخورد راجبش حرف بزنه..!
تو نمیخوری؟
_نه تو بخور زورت زیاد شه ابرومون و بردی!
تهیونگ درحالی که لپاش پر بود با اخم اعتراض کرد: خب به من چه اولا از پشت حمله کردم بعدشمم اونااا شیش نفر بوودن شییبش نفرررر میفهمی؟
چانیول با چندش تیکه های لقمه ای که از دهن تهیونگ سمتش پرتاب شده بود و از روی لباسش کنار زد و گفت: صدبار بهت گفتم وقتی حرف میزنی دهنت و ببند
تهیونگ با تعجب پرسید: دهنم و ببندم چجوری حرف بزنم؟
چشم غره بهش رفت و گفت: حواس نمیذاری واسه ادم میخواستم بگم وقتی غذا کوفت میکنی اون دهن بیصاحاب و ببند
تهیونگ پخی زد زیر خنده که اینبار تیکه دیگه روی گردن چانیول پرید با دیدن چهره عصبی چانیول دستش و جلوی دهنش گذاشت و بلند تر خندید
..
بی حوصله به بحث بی سرو ته چانیول و بکهیون خیره شده بود
_بیاد پیش من خیالم راحت تره بکهیون_خب تنهایی نمیتونی خونه ما بهتره مامانم میتونه بهش برسه
_پرستار میگیرم براش مشکلی نیست
_یعنی پرستار از مامان من بهتره؟
_منظورم این نبود فقط میخوام کنارم باشه
_خب توام میتونی بیای پیش ما
قبل از اینکه چانیول حرف بکهیون و هضم کنه در باز شد و مینهو با نگرانی وارد شد بی توجه به اون دونفر سمت پسره متعجبش رفت
_تهیونگ خوبی پسرم؟ چه اتفاقی برات افتاده من که مردم و زنده شدم
از همون اول جملش بکهیون و تهیونگ تقریبا چشماشون قد قابلمه شده بود اما چانیول فقط چشماش و روهم فشرد برای اون حدس اینکه مینهو از همون اول متوجه میشه چندان سخت نبود چون تهیونگ و بزرگ کرده بود و میدونست نمیتونه مثل تمین مطیع و اروم باشه و اخرش دردسر درست میکنه مخصوصا که طرف مقابلش پدرش باشه...!
_بابا.. تو؟ از کجا؟
مینهو در حالی که بدن پسرش و چک میکرد گفت: الان این مهم نیست مدیرت گفت چاقو خوردی اره؟ حالت خوبه؟ کی اینکارو باهات کرده؟
مچ دست پدرش و گرفت و گفت: من خوبم!
_مطمئنی؟
مقابل نگاه نگران پدرش سر تکون داد و پرسید: از کی فهمیدی؟
YOU ARE READING
Who are you?
Action☆ "جونگکوک: این سرگرمی جدید جذابه.. ازش خوشم میاد یونگی:بنظرم اصلا به عنوان سرگرمی بهش نگاه نکن اینی که من میبینم کم کم هممون و تبدیل به سرگرمی میکنه...! " [تهیونگ برای گرفتن انتقام برادر دوقلوش از موقعیت خوبه درس خوندن توی امریکا میگذره و وارد مدرس...