موهاشو مرتب کرد و با زدن عطرش سریع رفت پایین
رزی طبق معمول حاضر بود و منتظرش بود که برن جشنواره دانشگاهنگاهی به رزی کرد و با قدمای بلند سمتش رفت
رزی شروع کرد : " کوک وقتی رفتیم اونجا خودتم میدونی ک آدمای مهمی اونجان و باید سخنرانیتو به بهترین نحو انجام بدی که جای خوبی بری "
کوک سری تکون دادرزی ادامه داد : " کیم تهیونگ رئیس بزرگترین شرکت برند *** هم اونجاست
اگه بتونی نظرشو جلب کنی خیلی عالی میشه پس سعی کن به بهترین نحو انجامش بدی"کوک پشت سرشو خاروند و به سمت ماشین حرکت کردن
" کیم تهیونگ... اسمش خیلی برام اشناعه "رزی نگاهی بهش کرد و سوار ماشین شد
" خب طبیعیه اون خیلی معروفه "
کوک با تردید سرشو تکون داد
" عام نمیدونم..شاید.. عکسشو داری؟ "کوک سوار ماشین شد و رزی سرشو به معنای اره تکون داد و گوشبشو دراورد
" البته خودتم میتونستی سرچ کنی "
بعد عکسشو دراورد و بهش نشون داد" چقدر آشناعه "
رزی نگاهی به کوک کرد
"گفتم که خیلی معروفه "
کوک سری تکون داد و ماشین شروع به حرکت کرد____
از حموم دراومده بود و روی تختش نشست
دستاشو تو موهاش برد و پوفی کشید ، تا نیم ساعت دیگه باید میرفت دانشگاهقرار بود چند از بهترین مهندسا رو توی شرکتش استخدام کنه و باهاشون قرار داد ببنده
از جاش بلند شد و بعد از خشک کردن موهاش نگاهی به خودش تو اینه کرد
لیسی ب لبش زد و رفت توی اتاق لباسشکفشای مشکی و کت شلوار شیکشو دراورد
بعد از پوشیدنشون عطر تلخ مردونشو زد و همون قیافه سرد همیشگیشو گرفت
پالتوشو روی شونه هاش گذاشت و از اتاق بیرون رفتبا رسیدنش طبقه پایین بادیگارداش سریع سمت ماشینش رفتن و خودشم عقب نشست
سیگارشو دراورد و روشنش کرد
پکی به سیگارش زد و لیسی ب لبش زد_______________
با رسیدنشون به همراه رزی از ماشین پیاده شدن با قدمای بلند سمت دانشگاه قدم برداشتن
کوک کارت شناساییشو نشون داد و مرد نگاهی به کارتش کرد
" خوش اومدید "
سری تکون داد و داخل رفتن
با وارد شدنشون داخل سالن با انبوهی از جمعیت مواجه شدن
مردی سمتشون اومد و تعظیم کوتاهی کرد
" اقای جئون جونگکوک؟ ""بله"
مرد سری تکون داد
" بفرمایید روی اون صندلی ها "
و با دستش به دوتا از صندلی های جلویی اشاره کرد
کوک تعظیم کوتاهی کرد
" ممنونم "رفتن و نشستن روی صندلیشون
نگاهی به رزی کرد
" اون مرده نیومده؟"
رزی نگاهی کرد
" کیم؟ "
کوک آره ارومی گفت
رزی نگاهی به قسمتی که قرار بود کله گنده های کره بشینن نگاهی کرد و با دقت بیشتری دید که کیم اونجاست
YOU ARE READING
Innocent Angel
Fanfictionکوک یه پری دریاییه که توی تولد هیجده سالگیش از روی کنجکاوی و بدون اینکه به مادر و پدرش بگه شب از دریا بیرون میاد چی میشه همون موقع تهیونگ رئیس مافیای خشنمون کنار ساحل در حال هوا خوری باشه و کوک چشمشو بگیره ولی کوک دیگه نمیتونست خانوادشون بببینه شای...