جونگکوک::با کمی دودلی گوشیم رو سایلنت کردم و سمت تهیونگ رفتم
تهیونگ هنوز به پهلو روی کاناپه دراز کشیده بود
از حرکات نرم قفسه سینش میشد فهمید که خوابش بردهدو دقیقه هم از دراز کشیدنش نگذشته بود
لبخندی زدم.. مهم نبود تو چه وضعیتی بودم.. دیدن اون همیشه خوشحالم میکردآروم دستم رو زیر سرش گذشاتم و دست دیگهم پاهاش رو گرفت
بلندش کردم و سمت اتاق راهی شدم
راه زیادی روو طی نکردم چون اتاقا نزدیک هم بود
تهیونگ رو آروم جوری که بیدار نشه روی تخت گذاشتم و پیشونیش رو بوسیدمآبی که گوشه دهنش جاری شده بود رو تمیز کردم و روش پتو کشیدم
حرکتی کرد و چشماشو کمی باز کرد
تو حالت خواب و بیداری فحشی بهم داد و بلافاصله دوباره خوابش بردبا لبخند آهی کشیدم و کتاب شیرینی پزی رو از کنار پنجره برداشتم
همزمان نگاهی به بیرون انداختم و بادیگارد ها رو چک کردم
همشون با تمام تمرکز مراقب خونه بودن..با دیدن اونا نگرانیم کمی کمتر شد
همین چند دقیقه پیش مادرم زنگ زده بود
اما اصلا علاقه ای به ارتباط داشتن با اونا ندارمولی اگه اون کسی باشه که بخواد به تهیونگ صدمه بزنه چی؟
بعد از کاری که تهیونگ باهاش کرد مطمئنم خونش به جوش اومده
نگران دستی روی صورتم کشیدم و قفل پنجره رو دوباره چک کردم
با کتاب توی دستم کنار تهیونگ دراز کشیدم
نوری مهتابی که از پنجره میومد اتاقم رو روشن کرد
برای همین به راحتی میتونستم کلمات کتاب رو ببینمکتاب رو ورق زدم و دستور پخت های متنوع صفحات رو یکی یکی با دقت خوندم
و بالاخره یکی رو انتخاب کردم تا فردا براش درست کنم
همراه با ورق زدن کتاب موهای تهیونگ رو نوازش میکردمکتاب رو بستم و کنار تهیونگ دراز کشیدم
خیلی آروم اون رو دررآغوشم فرو بردم و موهاش رو بوسیدمهر ثانیه که میگذشت تصوارت بد تری توی ذهنم شکل میگرفت
هر بار که چشمام رو میبستم و چهره گریون تهیونگ رو میدیدم که با بدنی آغشته به خون در آغوشم بود
بارها از خواب بیدار شدم
عرق سرد روی پیشونیم بود و با وحشت دنبال تهیونگ میگشتم
و اون رو جای خودش، میون دستام پیدا میکردم..شب حتی نتونستم یک دقیقه پلک هام رو روی هم بزارم
صبح با چشمایی ورم کرده بیدار شدن تهیونگ رو تماشا میکردم
در آغشوم بود که بدنش رو کش داد و چشماش رو مالید
لبخندی زد و با صدای خواب آلودش گفت:
+صبح بخیر
YOU ARE READING
FUCK YOU
Fanfiction_ فکر کنم یه اشتباهی شده آخه یعنی چی"تبریک میگم شما حامله ای"؟ +شما آروم باشین یه لحظه _تازه اونم از کی؟؟ این احمق؟؟ +تست تعیین هویت ثابت کردن که بچه تو شکم شما از اقای جئون هستش _مطمئنم یه اشتباهی شده عقل آدم سالمم میفهمه همچین چیزی ممکن نیست شما...