« صدات رو خفه کن و لباس هات رو دربیار ، نمبخوای که با درد انجامش بدی ؟ »
تهیونگ فقط با نگاه اشکیش به الفای غریبه التماس میکرد تا کاری نکنه اما اون الفا بیخیال تر از این حرفا بود
ته میخواست داد بزنه اما دست آلفا روی دهنش بود ، میخواست دستاش رو تکون بده اما تو اون یکی دست آلفا قفل بودن و حتی نمیتونست پاهاش رو تکونی بده چون کاملا زیر وزن سنگین آلفای مست گیر افتاده بود
بدنش بخاطر رابطه ای که داشته بود درد میکرد و هیتش هم علت دیگه ای بود که درد طاقت فرسایی رو تو کل بدنش احساس کنه اما هربار مرد میخواست بهش نزذیک بشه با سماجت بدنش رو تکون میداد
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
یورا به کاغذی که تو دستش بود نگاهی انداخت و آه کلافه ای کشید ، تنها راهی که برای جلب اعتماد جونگکوک به ذهنش رسیده بود رو توی این قرارداد نوشته بود و امیدوار بود کار کنهکلافه به سمت اتاقش پسر عموش و جفتش رفت و با دیدن اینکه در بازه کنجکاوانه جلوی در رفت و نگاهی به داخل انداخت
با دیدن وضعیت روی تخت دستش رو روی چشمش گذاشت و گلوش رو صاف کرد تا اون دو نفر صداش رو بشنون و از هم جدا بشن
« خاک تو سرت جونگکوک بهت نمیومد انقدر هورنی باشی »چند ثانیه همون طوری موند و بعد از برداشتن دستش و دیدن اینکه جونگکوک هنوز روی جفتشه و داره کرم میریزه پوفی کشید و روی پاشنه پاش چرخید تا زمان مناسب تری برگرده
هنوز چند قدم برنداشته بود که با فکری که به ذهنش اومد راهی رو که رفته بود برگشت و به سمت اتاق دوید
این رایحه جونگکوک نبود که
« یعنی تهیونگ داره به جونگکوک خیانت میکنه ؟ »هینی کشید و چند قدم جلو رفت اما با دیدن وضعیت اون دو نفر و تقلاهای تهیونگ با بهت به جلو خیره موند این که جونگکوک نیست
درسته که تهیونگ برنامه هاش رو به هم میریخت ولی یورا هنوزم یه آدم بود نمیتونست اجازه بده جلوی چشماش به یه نفر تجاوز بشهبا عجله به سمت تخت رفت و آلفایی که یورا فهمیده بود یکی از خدمه های خونه است رو با تمام توانی که داشت از روی تهیونگ عقب کشید
« چه غلطی داری میکنی سوهیوککک »تهیونگ با فاصله گرفتن آلفا ازش هقی زد و خودش رو از روی تخت پایین انداخت ، حتی جون نداشت ببینه کی کمکش کرده یا جونگکوک رو صدا کنه
یورا نگاه عصبانی به آلفای مست کرد و سیلی محکمی توی صورتش کوبید
« چطور به خودت اجازه دادی بهش دست بزنی »سوهیوک که مست بود و از غلطت رایحه تهیونگ تو حال خودش نبود هلی به یورا داد و خواست به سمت تهیونگ بره اما دوباره دستش اسیر دستای یورا شد
YOU ARE READING
NDA | kookv
Fanfiction• 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝐍𝐃𝐀 • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯 • 𝐎𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐒𝐞𝐜𝐫𝐞𝐭 • 𝐆𝐧𝐫𝐞 : 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬𝐞 , 𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥 , 𝐇𝐢𝐬𝐭𝐨𝐫𝐢𝐜𝐚𝐥 , 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐭𝐢𝐜 ,𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲 𝐞𝐧𝐝 مقام و جایگاه ، املاک و جواهرات با همه...