" طبقِ چیزی که ازم خواسته بودی، یونگی رو کشتم و به این جا اومدم. "
جیمین با شنیدن خبرِ مرگِ یونگی، کاملا خشک شد. تنها امیدی که برای کمک به شرایطِ سرزمین و مردمش داشت، شکارچیِ بزرگ و قدرتِ والاش بود. فرزندِ خنجر با زیرکی حتی این گزینه رو هم نیست و نابود کرد!
" با جسدش چه کردی؟ "
" توی آب انداختم. " هوسوک در حالی که سر پایین انداخته بود، خیره به حکاکی روی مچش به سوالِ اهریمن جواب داد.
" ولی تو دستیار وفادارش بودی! چطور تونستی؟! "
جیمین هنوز خبری رو که شنیده بود، باور نمیکرد. با گذشت هر لحظه شوک بدتری بهش وارد میشد.
" متوجه نیستی شاهزاده؟ هوسوک درست شبیهِ منه. اون دلش میخواد کنارِ قویترین موجود باشه. هوسوک یاد گرفته این قدرته که ازت برنده میسازه. "
اما روی صحبت جیمین با هوسوک بود که حالا اون جا ایستاده بود و اهریمن دورش قدم میزد.
" بهم بگو که این کارو نکردی! "
اما نگاهِ هوسوک تنبل بالا اومد تا وقتی که به چشمهای براق و عصبانی جیمین قفل شد:
" این کارو کردم چون دیگه بهش ایمان نداشتم. "
جیمین با نفرتی که صدا و نگاهش رو رنگ زده بود، قدمی برداشت تا به هوسوک برسه اما پیش از این که دستش به اون پسر بخوره، شیطان به خودش جنبید. موی طلایی رو توی مشت گرفت، سر هوسوک رو بلند کرد و نوکِ خنجرش رو سمت جیمین گرفت:
" عقب بمون! وقتِ نمایشه. "
و بعد نوک خنجرش رو سمت تهیونگ گرفت:
" تو هم تماشا کن تهیونگ... این برای توئه! "
نگاهِ گیجِ جیمین به دستهای لرزونِ هوسوک رسید که بند یقهی لباسش رو باز میکردن. اون پسر در حال عریان کردن سینهش بود و خنجر درخشانی که توی دست جونگکوک قرار داشت، تنها یک حدس برای جیمین باقی گذاشت: " نه! "
اما دیر بود چون خنجرِ سیاه، عقب رفت و با تمامِ قدرت پایین اومد و سینهی هوسوک رو درجا شکافت.
روی قلبش.
هوسوک تکون خورد، دهانش تا انتها باز شد و از شدت دردِ ناگهانی سر روی شونهی اهریمنی گذاشت که پشت سرش ایستاده بود. خون بیرون ریخت و از دستهی خنجر قطره قطره کف تالار ریخت.
نفسِ پسرِ زال حبس شده بود و تهیونگ خیره به اون زخمِ تازه، روی زانو نشسته بود.
خنجر از گوشتِ هوسوک بیرون کشیده شد و دوباره توی تنش فرو رفت. جایی جدید رو پاره کرد و خون بیشتری آزاد کرد. هوسوک این بار طاقت نیاورد و فریاد زنان به خودش پیچید اما موی سرش از انگشتهای جونگکوک رها نمیشد.
YOU ARE READING
TheHeart فصل دوم با کاپل کوکمین به زودی
Historical Fictionنیمهی روح اون پسر، یک ببر بود! . . . . ژانر: تاریخی|افسانهای|معمایی|رمنس|اسمات با الهام از سریال زیبای The Untamed و Dark و همچنین، رمان مشهور The Husky and his white cat Shizun تکمیلشده✓ به قلم بلکاستار موزهی داستان که شامل موسیقی و فنارتها...