شصت و ششم. خاکستری

1.2K 286 218
                                    

Part: 66/82
Words: 2.6k
Vote: 159
Cm: -
Music: crave you by Rabbinson🎵
Warning: harsh smut🔞
Tele Channel: @ TheHeartFF
.
.
.
.
.

جیمین فریاد زد.

موی سرش‌به عقب کشیده شد، گردنش کش اومد و سرش عقب رفت. ریشه‌ی موهاش رو حس می‌کرد که چطور سوختن. بدنش هم‌چنان عقب و جلو میرفت و حالا هیچ موی عرق‌آلودی دور و بر صورتش نریخته بود. تهیونگ همه‌ی اونا رو لای مشتش گرفته بود تا نگاهش به اون صورتِ سرخ و تحت فشار برسه.

فریادِ جیمین شکست و قطعه قطعه از گلو بیرون اومد. تهیونگ وادارش کرده بود روی دست و پاهاش قرار بگیره و به تصویر خودش توی آیینه‌ی اون طرفِ اتاق نگاه کنه. ساق دو دستش می‌لرزید، زانوهاش به تخت چسبیده بودن و بدنش با هر ضربه از سمت تهیونگ عقب و جلو می‌رفت.

پلک‌هایی رو که حالا انگار وزن زیادی تحمل می‌کردن، باز کرد تا آیینه رو پیدا کنه. انعکاسشون رو نگاه کرد. خودش رو دید که روی دست‌هاش تکون می‌خوره و تهیونگ رو که چطور پشت سرش روی زانو ایستاده، موی سرش رو دور دست پیچونده و دست روی گودی کمرش‌ گذاشته. سرشو تا آخر بالا برده بود و با دهانی باز رو به سقف اقامتگاه نفس می‌زد.

جیمین بال‌های بزرگ و سیاهی رو دید که درست پشت سرش باز شده بودن. به دو طرف رفته بودن و به احتمال زیاد روی‌ کمرِ برهنه جیمین سایه انداخته بودن. جیمین قصه‌ی زندگی تهیونگ رو می‌دونست، قبلا هم بال‌هاش رو دیده بود اما این بار طوری خیره شده بود که انگار اولین باره نگاهش به این دو بالِ سیاه رسیده. می‌دید که آهسته روی‌ کمر تهیونگ تکون میخورن. هر قدر بیشتر تماشاشون می‌‌کرد، بیشتر شگفت‌زده میشد.

" آه! " تهیونگ نفسی بلند توی هوا‌ی بالای سرش رها کرد و دستش رو روی‌ گودی کمر جیمین سُر داد.

همون لحظه بود که ناگهان بازوهای جیمین خم شدن و با صورت توی ملافه افتاد. با این همه صدای بلندش از ملافه‌ها هم گذشت و به گوش تهیونگ رسید. سر چرخوند و دید مشت‌های جیمین چطور به ملافه و بالش دور و برش‌ حمله کردن. پس نقطه‌ی حساسش رو پیدا کرده بود.

پس حرکاتش رو سریع‌تر کرد و این سرعت روی واکنش جیمین هم تاثیر داشت. هم‌چنان که نیم‌رخش رو به تخت چسبونده بود، بلند گریه کرد و ملافه رو چنگ زد.

تهیونگ دو دستش رو در دو طرف جیمین گذاشت و روی‌ کمرش‌ خم شد. کمرش رو تا گردن لیس زد و به گوشش رسید: " می‌خوام صورتتو ببینم. بیا این جا. "

صدای دورگه‌ش ناله‌ای از جیمین بیرون کشید. تهیونگ عضوش رو از سوراخ پشت جیمین بیرون آورد و عقب رفت. جیمین غلت زد و همین لحظه بود که تهیونگ دست سمتش دراز کرد. کمکش کرد بلند بشه و جلو بیاد. تماشای‌ اون چهره‌ی بهم ریخته فقط باعث‌ تحریک بیشتر امپراتور میشد. پس مچ دست جیمین رو بیشتر کشید و اون پسرو روی پای خودش نشوند. حرکتش به قدری تند و غیرمنتظره بود که عضو سفتش‌ زیر جیمین جمع شد و حسِ سختی بدن تهیونگ، کاری کرد جیمین شونه‌های‌ فرمانروا رو چنگ بزنه.

TheHeart فصل دوم با کاپل کوکمین به زودیWhere stories live. Discover now