میشه انقدر آخ و داد راه نندازی فقط یه خراش فاکی دیدی"
جیمین با لحن تقریبا کلافه ای گفت و تکهای از سیب برش داده شده رو به پسرک امگا داد.ولی من تقریبا مردم!میدونم ازم خوشت نمیاد ولی بی احساس انسانیتت کجا رفته؟"
پسرک امگا با لحن خشنی رو به جیمین گفت.جونگکوک طبق معمول دستی به صورتش کشید و با بی حوصلگی آهی کشید اینجا هم باید دعوا میکردن؟
خیلی نزدیک بود تا یه اتفاق بد برای امگای تخسش بیوفته ولی لحظه اخر اون کامیون جهتش رو عوض کرده بود و به عابر پیاده زده بود.
الفای بارونی مجبور شده بود تا تمام خسادت مرد رو بهش پس بده اما چیزی که ماجرا رو بدتر میکرد لحن طلب کار مرد بود که اخرش اون مجبور کرده بود تا اون از صدای الفاییش استفاده بکنه.با اومدن دکتر به سرعت از اتاق بیرون رفت در همین حال گفت:
حالش خوبه مشکلی به نظر نمیرسه ولی اتفاقی براش نیوفتاده نه؟"مرد از نگرانی جونگ کوک لبخند محوی زد گفت:
همه چیز خوبه ولی...."به ازمایشات توی دستش نگاهی انداخت و حالا که اخم محوی روی صورتش شکل گرفته بود ادامه داد:
توی ازمایشاتشون یه نقض کوچیکی میبینم بخاطر اینکه ایشون امگای مذکر هستن هنوز مطمئن نیستم تا فردا ازمایشات جدید بیمار اماده میشه پس بهتره امشب رو همینجا بستری باشن"
و با تعظیم کوتاهی از اونجا دور شد.امیدوار بود اتفاقی بدی برای امگای نعنایی نیوفته
هنوز هم بخاطر قضیه دوست پسر عصبانی بود ولی الان اینجور مسائل چه اهمیتی داشت وقتی که حال امگای تخسش خوب نبود اون میتونست بعدا هم دلش رو بدست بیاره.کی میتونم برم؟"
تهیونگ با غرغر جملاتش رو بیان کردجیمین در جواب آیپدش رو پایین گذاشت و با لبخند حرص در اوری گفت:
هر وقت که دردسر کمتر درست کنی"در همین حال الفای بارونی وارد اتاق شد
مردد جلو رفت و با گذاشتن نایلون غذاهایی که گرفته بود گفت:
حالت چطوره؟"تهیونگ نیم نگاهی بهش انداخت لب های سرخش رو گزید و زیر لب زمزمه کرد:
خوبم"
راستش اون هنوزم الفا رو تقصیر کار میدونست به هر حال اون که میدونست بکهیون دوست پسر واقعیش نیستصدای زنگ موبایل جونگ کوک اون سه نفر رو به خودشون اورد.
الفای بارونی با بیخیالی بدون توجه به اسم روی صفحه جواب تماس رو داد با کلافگی گفت:
الو"سلام چطوری دونسنگم؟"
جونگ کوک با شنیدن این حرف بلافاصله موبایلش رو از گوشش جدا کرد و به اسم روی صفحه نگاه کرد
هیونگ خودتی؟"
کی میخواد باشه خب منم الان کره ام یه ساعت دیگه خونتم هنوزم همون جای قبلی زندگی میکنی؟"
YOU ARE READING
I'm an alpha(kookv)
Fanfictionکیم تهیونگ همیشه فکر میکرد که یه الفای مغلوب........ ولی همه چی از موقعی که ناگهان توی هیت رفت تغییر کرد! Genre:romance.omegaverse.comedy.mpreg.angst.smut Main couple:kookv Side couple:hopemin