Part.18

4.9K 553 128
                                    


شوکه قدمی به سمت جلو برداشت و با گرفتن دستاش جلوی جونگکوک با ترس گفت

_ج..جونگکوک شی... اون..اونطوری که فکر میکن.....

مرد مقابلش جوری که انگار دیوونه شده باشه محکم به کناری هولش داد و وحشیانه به سمت بوگوم حمله کرد...

جونگکوک با خشم یقه پسر ترسیده مقابلش رو گرفتو با چسبوندنش به دیوار از لای دندون هاش غرید

_توی حرومزاده به چه جرعتی بهش دست زدی...

مجالی بهش نداد و مشتی زیر فک بوگوم زد که فریادش بالا رفت و خون از دماغش سرازیر شد....

خون جلوی چشم هاش رو گرفته بود! هضم چیز هایی که شنیده بود براش خیلی سخت بود ... فهمیدن اینکه مردک مقابلش قصد تعرض به تهیونگش رو داشت دیوونش میکرد...بی وقفه بدون اینکه بزاره تکونی بخوره مشت های دردناکش رو به سرو صورت خونین بوگوم که در حال بیهوش شدن بود میکوبید و فحشش میداد.

جیمین با گریه بدون توجه به استف هایی که از اتاق خارج شده بودند و با ترس به واقعه روبروشون نگاه میکردند به سمت جونگکوک رفت سعی کرد آرومش کنه... دستش رو سمت بازوش برد و گریون گفت

_ت..توروخدا...ولش کن...داری میکشیش..

جونگکوک به شدت بازوش رو از دست پسر بیرون کشید با لحن ترسناکی غرید

_ولم کن!!! باید این آشغالو همینجا بکشم...

با عجز سرش رو به سمت دیگه ای چرخوند و با دیدن هوسوک که نگران سمتشون میدویید خوشحال سریع به سمتش رفت و با گرفتن دستش نالید

_ه..هوسوکا...کمک کن...داره میکشتش..

هوسوک با اخم شدیدی سریع به سمت جونگکوک پا تند کردو از پشت دست هاش رو گرفت

_قربان آروم باشید...ممکمه بهش آسیب جدی بزنید...

جونگکوک فریاد بلندی از ته گلوش زدو به راحتی خودش رو از هوسوک جدا کردو به سمت بوگوم که روی زمین افتاده بود و و به شدت سرفه میکرد رفت

_بلند شو کثافت.....

با شنیدن صدای جرو بحث و فریادی از بیرون اخمی توی خواب کرد و با چرخیدن سمت مخالفش دستش رو سمت بالش کناریش دراز کردو خوابالود گفت

_جونگکوک؟؟ بیرون چخبره؟!

با حس سردی بالش چشم هاش رو باز کردو با ندیدن جونگکوک کنارش لب هاش  آویزون شد.. حس بدی از اینکه تنها بود نداشت.... زیر شکم و کمرش درد میکرد و دوست داشت مردش بود تا کمی ناز و نوازشش کنه...

با بلند شدن صدای فریاد آشنایی از بیرون چشم هاش گشاد شدو با ترس گفت

_ج..جونگکوک؟!

سریع بدون اینکه به دردش اهمیت بده لنگان و پا برهنه خودش رو به در رسوند و ازش خارج شد....

💙𝕃𝕠𝕤𝕥 𝕀𝕟 𝕐𝕠𝕦𝕣 𝔼𝕪𝕤𝕖🦋Where stories live. Discover now