❤︎ 𝐅𝐨𝐮𝐫𝐭𝐡 𝐏𝐞𝐭𝐚𝐥 ❤︎

3.1K 687 122
                                    


کلید رو توی در چرخوند و وارد خونه شد.
کنار ایستاد تا تهیونگ وارد خونه بشه.

آروم وارد خونه شد. با برخورد گرمی ملایم به صورتش و عطر خوشبوی گل های کنار در به بینیش، لبخندی زد:
_پدر و مادرت نیستن جانگکوک شی؟

درو چفت کرد و کت چرمش رو از تنش خارج کرد و روی چوب لباسی کنار در آویز کرد:
- اونا ھرساله زود به دھکده می‌رن. منم قصدم این بود که صبح، مستقیم به اونجا برم اما خب نشد، اگر الان بخوایم بریم هوا تاریک می‌شه و ممکنه وسط راه گیر کنیم. متأسفانه هفته‌ی قبل تصادف بدی کردم و ماشینم تعمیرگاه‌ست، مجبوریم با سواری های بین راهی بریم که کمی زمان بره. امشب رو توی خونه استراحت میکنیم و فردا صبح می‌ریم. هوا ھم ابره فک کنم قراره بارون بیاد.

تهیونگ آروم به سمت مبلی رفت و روش نشست.
_عذرمی‌خوام. به خاطر کارهای من درگیر شدید.

_راحت باش تهیونگ، خودم خواستم همراهت بیام. قهوه می‌خوری یا شیر کاکائو؟

_شیرکاکائو.

دو لیوان از کابینت خارج کرد و مشغول درست کردن شیر کاکائویی گرم شد.

بعد از حاضر شدن شیرکاکائوها، به سمت تهیونگ که با کنجکاوی به دیزاین کلاسیک و مدرن خونه نگاه می‌کرد، رفت.

یکی از لیوان ها رو دست پسر داد و کنارش نشست.
تهیونگ تشکری کرد و لیوان حاوی شیرکاکائو رو از دستش گرفت.

از گرمی دیواره ھای لیوان حس خوبی بهش دست داد.
کمی از شیرکاکائوی گرم چشید. لبشو با زبونش تر کرد:
_چند سالتونه جونگکوک شی؟

جونگکوک لیوان شیرکاکائو رو بعد از چشیدن مزش، از لب‌هش فاصله داد:
_بیست و شش. من بهت گفتم باھام راحت باش و تو ھنوز رسمی صحبت میکنی؟

_یعنی ھیونگ صداتون کنم؟

اخم آرومی روی پیشونیش نقش بست. چینی به بینیش داد و لب زد:
_نه ترجیح میدم اسمم خالی صدا زده بشه.

_باشه جونگکوک شی.

با رسمی صدا زده شدنِ مجددِ اسمش، تک خنده ای کرد:
_خوبه ھمین الان گفتم راحت باش... خب، شام نودل می‌خوری؟!

تهیونگ با ذوق سرش و بلند کرد:
_واقعا؟ می‌شه بخوریم؟ وای... ھمیشه دوست داشتم نودل‌های کره رو امتحان کنم!

جونگکوک متعجب از ذوق یکهویی پسر بابت نودل، ابرویی بالا انداخت:
_فرقی ندارن باھم، نودل کره و ژاپن یه مزه میدن. چیزیه که تقریبا همه جا هست!

تهیونگ چشم هاش رو درشت کرد و سریع شروع به مخالفت کرد:
_نه... مادربررگم ھمیشه می‌گفت که نودل‌های کره مزه ی دیگه ای می‌ده و طعم دھنده ھاش متفاوتند... مخصوصاً نودل کیمچی، قبل از اینکه بیمار بشه تقریبا هر ماه برام کیمچی درست می‌کرد.

𝗔𝗰𝗵𝗶𝗹𝗲𝗮 ᵏᵒᵒᵏᵛWhere stories live. Discover now