پرش به محتوا

stop

از ویکی‌واژه

انگلیسی

[ویرایش]

فعل

[ویرایش]

خطای لوآ در پودمان:languages در خط 258: attempt to call method 'fixDiscouragedSequences' (a nil value).

  1. متوقف کردن ، جلوگیری کردن، مانع شدن
  2. ترک کردن
  3. ایستادن ،متوقف شدن
  4. خاموش کردن
  5. بند آمدن
  6. تمام شدن

اسم

[ویرایش]

خطای لوآ در پودمان:languages در خط 258: attempt to call method 'fixDiscouragedSequences' (a nil value).

  1. ایست، توقف
  2. ایستگاه
  3. نقطه
  4. (آواشناسی) # صامت انسدادی