تلا
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه شناسی
[ویرایش]آوایش
[ویرایش]- [تلا]
اسم
[ویرایش]تلا
- ساختار واژه به طلا شباهت دارد اما به زبان عیلامی به معنی نوشت است.
- تلا واژه اي پارسي است که آن را چون تپيدن و تاس به طا ء معرب نويسند (زير واژه ي طاس) پارسي است و آن را به عربي ذهب خوانند طلا به معني زر سرخ دراصل به تاي قرشت به سبب اختلاط عرب و عجم به طاي مطبقه نوشته اند (سراج) تازي است از طلا ء که طلي ممال آن است در فرهنگ عربي به فارسي لاروس طلا ء و طلي هيچ يک با آرش زر نيامده زر - 1 نوزاد آهو - 2 هر چيز کوچک - 3 بچه ي گاو و گوسفند - 4 تن جانور - 1 هر چه آن را در مالند بر چيزي اندود . - 2 دوايي رقيق که بر عضو مالند . - 3 قطران . - 4 زر ذهب جمع : طلاجات (غلط) . يا زر طلا (طلي) - 1 زرانداي مذهب مطلا کننده . - 2 زر خالص که براي اندود کردن و طلا کردن مس و چيزهاي ديگر به کار رود . - 5 نوعي شراب غليظ که به سياهي زند مي پخته . يا طلاي دو بتي . اشرافيي که هر دو روي آن صورت داشته باشد . يا طلاي سفيد . فلزيست سفيد رنگ شبيه به نقره و سنگين ترين فلزيست که در صنعت به کار مي رود . وزن مخصوص آن 64 , 21 و درجه گداز آن 1755 درجه سانتي - گراد است . خواص چکشخواري تورق و مفتول شدن را بوجه اعلي داراست پلاتين . يا طلاي سياه . نفت .
منابع
[ویرایش]- تاریخ ماد: ISBN 964-445-106-6
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|