فارس
ظاهر
فارس یا پارس از سرزمینهای کهن ایران بودهاست، به صورت تاریخی، نامی است که از نگاه غربی و عربی برای اشاره به کشور ایران به کار میرفتهاست، به ویژه تا پیش ۱۹۳۵. به صورت جغرافیایی و تاریخی به این منطقهها اشاره دارد:
- پارس (Persis) در دوران باستان و هخامنشی به منطقهٔ فارس گفته میشد که در جنوب غربی ایران امروزی که اکنون استانی است، واقع شدهاست.
- پارس (Persia) از ایالتهای ساسانیان در اواخر باستان بوده که تقریباً با استان فارس کنونی مطابقت دارد.
- فارس (Fars) از استانهای ایران است که نخستین بار در سال ۱۸۲۵م/ ۱۲۰۴ش به عنوان ایالتی قاجاری مرزبندی شد، اکنون با ۳۷ شهرستان، ۹۷ بخش و ۱۲۰ شهر، به مساحت ۱۲۲۴۰۰ کیلومتر مربع در جنوب غربی کشور واقع شده و مرکز اداری آن شیراز است. مقصود از فارس در این نوشتار، همین منطقه است.
گفتاوردها
[ویرایش]- پارسیان فرانسویان آسیا هستند. آنها شاعرانی خوب، مردمانی مودب و خوشذوق هستند. آنها را نمیتوان پیروان جدی اسلام دانست و خُلقوخوی شاد و مسرورشان به آنها رخصتی میدهد تا حد زیادی تفسیری با مسامحه از قرآن داشته باشند.
- «پارس، پرسیس یا فارس، به سخن دقیقتر، کشور یا ملّتی نیست، بلکه نام ایالتی است در کرانهٔ شمالی خلیجی به همین نام. ایرانیان هیج گاه این نام را به تمامی مملکت اطلاق نکردند؛ ولی زبان خود را بدین نام میخوانند زیرا که گویش محلی فارس، زبان اصلی فرهنگی و سیاسی کشور شد- همین گونه که گویش توسکانی زبان ایتالیایی، گویش کاستیلیایی زبان اسپانیایی و گویش مناطق مجاور لندن زبان انگلیسی گردید. نامی که خود ایرانیها برای کشورشان همیشه به کار بردهاند، و در سال ۱۳۱۴ شمسی (۱۹۳۵ میلادی) به بقیه جهان نیز تحمیل کردند، ایران است. این نام از واژهٔ قدیمی آریانم، حالت جمع مِلکی به معنای «سرزمین آریاها» مشتق شدهاست و قدمت آن به مهاجرتهای نخست اقوام هندو-آریایی میرسد.»[۲]
- برنارد لوئیس (۱۹۹۶م/ ۱۳۷۵ش)
- فارس یکی از تاریخسازترین استانهای ایران است، و به همراه خراسان بیشترین تأثیر را در زندگی این آب و خاک داشته. بیجهت نیست که طیّ قرنها نام فارس با نام ایران مرادف آورده میشد. پنج نام هستند که به فارس وزنهای استثنایی میبخشند: کورش، داریوش، اردشیر ساسانی، سعدی و حافظ. گذشته از این، فارس به سبب آثار مهمّ تاریخیای که در آن جای دارد، نه تنها در ایران، بلکه در جهان جزو برجستهترین سرزمینها قرار میگیرد.
- محمدعلی اسلامی ندوشن، «بازتابها»، «سیمنار فارسشناسی»، پاییز ۱۹۹۳م/ ۱۳۷۲ش[۳]
رهاورد فارس
زهی کاخ جمشید کیوان طراز | که گردونش با چرخ همبر نهاد | |
فری تختگاه فلک یادگار | که بنگاه بر چرخ اخضر نهاد | |
عجب نیست گر خاکساری چو من | سر عجز بر خاک این در نهاد | |
بر این آستان سر زروی نیاز | بسی همچو خاقان و قیصر نهاد | |
زخاقان و قیصر شگفتی مدار | که گردون بر این آستان سر نهاد | |
چو تاجیست ایران که کیهان خداش | ابر تارک هفت کشور نهاد | |
نگر تا که آن مرد خاورشناس | چه خوش گوهری زیب دفتر نهاد | |
که با کعبه ایرانی پاکزاد | مر این بارگه را برابر نهاد | |
تو ای پاک ایرانی از بهر حج | فدایت ره و رسم دیگر نهاد | |
نپندارم از کعبهٔ مرودشت | یکی گام باید فراتر نهاد | |
بر این خطهٔ پاک مینو سرشت | پرستشگهی نغز داور نهاد | |
من و بوسه بر خاک این بارگاه | ندانم ترا چیست اندر نهاد | |
بدل اندرم مهر ایران خدای | ز بنیاد با شیر مادر نهاد |
زینالعابدین مؤتمن[۴] |
منابع
[ویرایش]- ↑ Kant, Immanuel. (1766). Beobachtungen über das Gefühl des Schönen und Erhabenen. Kanter, Königsberg,2:252.
- ↑ برنارد، لوئیس. The Middle East: A Brief History of the Last 2,000 Years [خاورمیانه: دو هزار سال تاریخ از ظهور مسیحیت تا امرو]. ترجمهٔ حسن کامشاد. تهران: نشر نی. شابک ۹۶۴۳۱۲۶۴۷۱.
- ↑ اسلامی ندوشن، محمدعلی. بازتابها. تهران: آرمان، ۱۳۸۲ش. ۱۲۱. شابک ۹۶۴۷۶۲۴۰۲۶.
- ↑ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. چهارم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۳۴۱۶. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.