ترجمه
ظاهر
ترجمه جایگزینی مواد متنی است در یک زبان (زبان مبدأ) با مواد متنی معادل در زبان دیگر.
گفتاوردها
[ویرایش]- «معتقدم که مترجم، باید کتابی را ترجمه کند که برای جامعه مفید باشد و به درد جامعه بخورد. از این کتابهای سَبُک هیچ دوست ندارم ترجمه کنم. هیچگاه سراغ آثار سبک و سخیف نرفتهام. ترجیح دادم همین تاریخ اجتماعی هنر را در چهار جلد ترجمه کنم که کار کمرشکنی بود و اگر آدم زحمت میکشد، پس بهتراست برای کاری مانا و پایا باشد تا بخواهد کتابی را ترجمه کند که مثلاً فقط به مسائل جنسی توجه کردهاست.»
- «فرانسویها مثلی دارند که میگوید ترجمه خوب مثل زن است، اگر زیباست خیانت میکند و اگر زشت است وفادار است. البته من قبلاً هم گفتهام کسی که این را گفته، نه زن را میشناخته، نه ترجمه را. به هر حال ترجمه باید درست و نسبت به متن اصلی امین و خوش خوان باشد. منتها مهم این است که الفاظ در متن معنا میدهند نه به تنهایی. وقتی شما به فرهنگ لغت مراجعه میکنید، در برابر هر کلمه معناهای متعدد پیدا میکنید که بعضی ظاهراً یا اساساً ربطی به هم ندارند.»
- «نهضت ترجمه تنها به اراده فرد، به خواست این یا آن مترجم شکل نمیگیرد. خواننده هم باید در ذوق ادبی به درجهای برسد که نیاز او را از ادبیات بومی خودش فراتر ببرد. آنوقت است که دادوستدی بین او و مترجم صورت میبندد. هم در این دادوستدِ دوسویه است که روند ترجمه شکل میگیرد و تکامل آن آغاز میشود.»
- محمود حدادی «در مصاحبه با روزنامهٔ شرق»؛ چاپ ۸ مه ۲۰۱۷/ ۱۸ اردیبشهت ۱۳۹۶[۳]
- نقاشی هم مثل ترجمه حال خوبی است. آدم از این دنیا دور میشود و در دنیای دیگری غرق میشود. در ترجمه با آدمها و شخصیتها و ماجراها غرق میشوی و در نقاشی با رنگها. این هم همین است. گاهی صبح تا عصر کار میکنم و حتی آب هم نمیخوردم… ترجمه برای من، درست مثل نقاشی است.
- آهو خردمند، ۲۲ آوریل ۲۰۱۵/ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۴، مصاحبه با «جام جم»[۴]
- در حقیقت این خود تو هستی که راه را پیدا میکنی. واقعاً نمیشود به یک نویسنده گفت چگونه مینویسی؟ چون خیلی ساده خواهد گفت؛ مینشینم پشت میز و مینویسم. اما اینکه چگونه دست به قلم میبری و اندیشهها و عواطفت را بر کاغذ جاری میکنی به خودت برمیگردد. در مورد ترجمه مسئله شاید حتی پیچیدهتر از این هم باشد، چون تو باید از یک سو زبان خود را هم بگشایی. معتقدم که مترجم در جایگاه خلق مجدد قرار میگیرد و به این ترتیب خود هم به نوعی خالق اثر است ولی چون خلق مجدد میکند باید به زمینهای مشخص هم رجوع کند که ممکن است دست و پایش را تا اندازهای هم ببندد. مترجم میخواهد رسالت خود را در بازگویی اصیل و وفادارانه یک متن ایفا کند ولی واقعیت این است که اساساً بهطور مطلق نمیتوان به یک اندیشه یا به یک زبان وفادار ماند.
- داریوش مؤدبیان، ۷ اکتبر ۲۰۱۸/ ۱۵ مهر ۱۳۹۷؛ مصاحبه با «ایران تئاتر»[۵]
- «به صرف تسلط بر زبان مبدأ و مطالعۀ چند تئوری نمیتوان انتظار معجزه در ترجمه داشت! رسالت اصلی مترجم ادبی فراتر از انتقال پیام نویسنده است.»
- «دانستن زبان از جمله شروط لازم برای هر مترجم است اما این شرط به تنهایی کافی نیست و هر کسی که زبان خارجی بلد باشد، ممکن است مترجم خوبی از آب درنیاید، زیرا ترجمه فعالیتی خلاقانه است که در زبان مقصد نمود پیدا میکند و مورد توجه قرار میگیرد؛ پس مترجمی موفقتر است که قابلیتهای زبان مادری خود را در ترجمه بهتر نشان بدهد... بدیهی است ضعف در هر یک از دو زبان، سبب کاهش اعتبار ترجمه میشود.»
منابع
[ویرایش]- ↑ http://www.ncikt.ir/fa/articles-fa-9/iraj-abadi
- ↑ http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2006/12/061205_oh_two_foladvand.shtml
- ↑ «تراژدی عصر مدرن». روزنامهٔ شرق، ۱۸ اردیبشهت ۱۳۹۶.
- ↑ «شوقی برای سینما ندارم». جام جم، ۲ اردیبهشت ۱۳۹۴.
- ↑ «جادوی صحنه از کودکی مرا اسیر خود کرد». ایران تئاتر، ۱۵ مهر ۱۳۹۷. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ محمدجواد کمالی، ترجمه متون ادبی (فرانسه به فارسی)، چاپ چهارم، تهران، انتشارات سمت، 1400.