فهرست وامواژهها در فارسی
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. |
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
این نوشتار دربردارنده سیاهه ای از وامواژههاست از دیگر زبانها که در درازای تاریخ به زبان فارسی و در نوشتههای این زبان چه پارسی باستان، چه پارسی میانه چه فارسی نو به کار رفتهاند.
ارمنی
[ویرایش]زبان ارمنی از سه هزاره (چه بسا بیشتر) در پهنه جنوب باختری آسیا و با گذر تیرهای از مردمان هندواروپایی از کوهستانها و بلندشتهای قفقاز، در سرزمینی کمابیش مطابق ارمنستان امروزی و بخشهای دیگری پیرامون آن به گونهای پراکنده پدیدار گشته و برای چند هزار سال با زبانهای آریا از جمله فارسی در تماس بودهاست. اثرپذیری ارمنی از زبانهای ایرانی بویژه پارتی و پارسی میانه، بیش از اثرگذاری آن بوده و وامواژههای بیشتری از این زبانها در آن به جا ماندهاست. چندی از واژگان ارمنی در فارسی: پوک/pook؛ این واژه با درایهٔ ارمنی در فارسی یافت نشد، واژه پوک به چَمای تهی یا به عربی متخلخل از ریشه پودَگ/pudag در پارسی میانه و آن نیز از ریشه پَتَکَ/pataka در پارسی باستان است و با واژگانی همچون پوچ، پکیده، پکیدن، پوسیدن،... همریشه بوده، ریشه ارمنی ندارد. -- خاج؛ این واژه در ارمنی به چَمای دارآویز یا به عربی صلیب بوده و با این چما در فارسی امروز کاربردی ندارد. (نام خاج برای دنبالچه در پایین ستون مهرهها نیز بایست از همین واژه برگرفته باشد، برابر فارسی آن همان دنبالچه یا دنبالیچه است) -- درزی از دِرجَک/Derjak؛ این واژه نیز احتمالاً ریشه ارمنی ندارد، درز به چَمای شکاف/ شکاف جامه، فارسی است. درززَن نیز کسی را میگفتهاند که درز جامه میدوختهاست. درزی میبایست از «درز ی» که پساوندی پرکاربرد در فارسی است ساخته شده باشد. دَرزی به چمای دوزنده یا به عربی خیاط است که در فارسی امروزین چندان به گفت نمیآید، نام کیش «دَروزی» که در بخشهایی از سرزمین شام پیروانی دارد نیز از همین واژه فارسی ریشه یافته (نام عارفی که این آیین را اندیشهپردازی کردهاست). -- زاق/زاگ از Zāg یا Jag؛ چمای بچه داشته و در فارسی امروز کاربردی ندارد. -- شامورتی؛ برابر چمایی دشنام پدرسگ در فارسی بوده. پس برابر بهتر آن در گفتار، «پدرسوخته» یا «پدرسوختگی» است، این واژه نیز در فارسی کم کاربرد است.
فرانسوی
[ویرایش]عربی
[ویرایش]واژگان عربی بسیاری به زبان فارسی راه یافتهاند.
ترکی
[ویرایش]زبانهای ترکی دست کم از اواخر دوره اشکانی، با پدیدار شدن تیرههایی از نژاد بزرگ ترک و پس راندن تیرههای خشن سِکای (شاخهای بزرگ از نژاد آرین/ایرانی) در مرزهای شمال خاوری/فرارودان یا ماوراءالنهر)، در همسایگی با زبانهای ایرانی بودهاند. احتمالاً نخست با زبانهای سُغدی و خوارزمی تماس داشتهاند،(این زبانها با جنگتازی مغولان در سده ۱۳ میلادی از میان رفتند). از زمان اشکانیان تا دوران ساسانی، کشمکشها و درگیریهایی میان حکومتهای نیرومند ترکتبار همچون «گوک ترک، هُون و هپتال» در مرزهای شمال خاوری قلمرو این سلسلهها بودهاست، گاهی نیز اقدام به صلح میکردهاند (از موارد آن برقراری پیوند خویشی میان خاندان شاهی و خاقان ترک بود. برای نمونه؛ خسرو پرویز نوه دختری گوک ترک، فرزند هرمز چهارم از پادشاهان نامی ساسانی است). بسیاری از بخشهای شاهنامه فردوسی روایتی آمیخته با افسانه و الهام گرفته از نبردهای میان دو گروه بویژه از دوران اشکانی است؛ اگر چه نامهای تورانیان در شاهنامه نشان میدهد آنان نه تیرههای ترک بلکه مردمانی با شاخه زبانهای ایرانی و احتمالاً سِکای بودهاند. با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی و چیرگی اعراب مسلمان بر قلمرو ایران در زمان خلفای راشدین، حکومتهای ترکتبار که پس از گوک ترک دامنه قدرت کمتری داشتند در همسایگی سرزمینهای گشودهشده به دست مسلمان قرار گرفتند. اعراب کم و بیش در واپسین مرزهای خاورین شاهنشاهی ساسانی، دست از پیشروی به سوی سرزمینهای ترکنشین برداشتند (گویا عمر بن خطاب، دومین خلیفه راشدی اعراب مسلمان را از رویارویی و درگیری با ترکان پرهیز داده بود؛ اشتباه در خواندن برخی حدیثها و روایتها نیز مطرح شده است، از سویی نیز آوازه گوک ترک و توان لشکری خاقان به گوش اعراب رسیده و شاید پنداری اغراقآمیز از سپاهیان ترک داشتهاند؛ اگرچه آنان ارتش نیرومند ساسانی را که چندین بار لشکریان خاقان را شکست داده بود، مغلوب کردند؛ ولی انگار در آغاز تا اندازهای از درگیر شدن با ترکان واهمه داشتند). سرانجام اسیر شدن شماری از ترکان در سرزمین فرارودان و با گروش گروههایی از ترکان به اسلام، رفته رفته به سرزمینهای اسلامی راه یافتند و با ضعیف شدن خلفای عباسی و از میان برداشتن حکومتهای ایرانیتبار همچون سامانیان، صفاریان و آل بویه، بیشترین سلسلهها را به قدرت رساندند. (از آن جملهاند؛ غزنویان، سلجوقیان که نیرومندترین سلسله ترکتبار پس از «گوک ترک» شناخته میشود، خوارزمشاهیان که دورگه ترک و خوارزمیاند، تیموری، عثمانی، آققویونلو، قراقویونلو، صفوی، افشار و قاجار) حدود هزار و پانصد سال نزدیکی و درآمیختگی زبانهای ترکی و ایرانی (بویژه فارسی، که سلسلههای ترک نیز آن را در قلمرو خود رسمی کرده و به آن خدمات شایانی نمودند)، مایهٔ اثرگذاری هر دو خانواده زبانی برهم شدهاست. از آنجا که خاستگاه نژادهای ترک و مغول نزدیک به هم دانسته شده (بلندشتهای شمال چین)، آمیختگی و در پی آن همانندیهای زبانی فراوانی دارند. در گذشته گمان بر آن بود که شاخه زبانهای ترکی و مغولی و تانغوزی از یک ریشهاند که امروزه دیگر این نظریه چندان معتبر نیست؛ زبانهای ترکی، خانواده زبانی مستقلی است که نزدیک به ۱۸۰ میلیون گویشور در سراسر دنیا برای آن تخمین زده میشود. بزرگترین زبان از این خانواده، ترکی استانبولی در بلندشتهای آناتولی (ترکیه امروزی) است. (ناگفته نماند، کنشگری برخی تارنماها و وبنوشتهای پانترک و در پی آن باستانگرای ایرانی/پانآریا، از راه فرونمایی (تحقیر)، اهانت، سیاهنمایی و نوشتن مطلبهای نه چندان درست بر علیه هم، حس بدبینی و دشخواهی میان برخی کاربران ترکزبان و فارسیزبان را در سایبر دامن زدهاست… بیراد و ضعیف نشان دادن زبانهای یکدیگر، اهانت به چهرهها و جریانهای برجسته تاریخی هر کدام، دشنام گویی، ازآن خود نشان دادن سرایندگان و دانشمندان نامی، ریشهشناسیهای نادرست واژگان برای بیراد نمایاندن زبانها و… از جمله درونمایههای تکراری این گروه هاست) زبانهای فارسی و ترکی از دیرگاهان در سرزمینهای پهناوری با یکدگر نزدیکی و آمیختگی داشتهاند، وامواژههای فراوانی از هر یک به دیگری راه یافتهاست… شماری چند از وامواژههای ترکی در فارسی (چیدمان برپایه الفبا نیست): خان = خدیو / زَندبُد / مهتار… پرکاربرد بوده و خانزاده، خانزادی، خان خانی، خانجان، خانباجی، خانداداش، خاندایی، خان عمو، خان بابا،.... از واژههای برگرفته آن هستند. خوانین و خانات جمع عربی آن میباشد _ خانوم = بانو /... بسیار در گفتار فارسیزبانان پرکاربرد است؛ گویا همان واژه خان بوده که حالت مؤنث یافته در ترکی کهن. _ بیگ = بزرگ؛ بیگلر، بیگلری، بیگلربیگی، بیگم، بگ، بک، بیک،.... همخانواده با آن هستند، کاربرد بسیار کمی در فارسی دارد. _ شلوغ = پرانبوه / انبوهی،... بسیار در فارسی پرکاربرد است؛ شلوغی، شلوغبازی، شلوغ پلوغ، شلوغکن،... برگرفته از آن هستند. _ جلو = پیش / پیش رو /... بسیار در فارسی پرکاربرد است. جلودار، جلوباز، جلوبندی، جلوگیری، عقب جلو،.... برگرفته از آن است؛ ریشه آن در ترکی، چمای (معنی) لگام یا افسار اسب داشته _ آقا = مه /مهتر / مهتار / بزرگ /... بسیار در فارسی پرکاربرد است. آغا، آقایان، آقایی، آغ، آ، آغاسی، آداداش،... از ریشه آن است. شاید ریشهای مغولی داشته باشد. _ قلی = برده / چاکر /... _ بشقاب = پیشدستی /.... _ توپ، تفنگ (ریشهشناسی ناترکی نیز برای آن دانسته شده) _ چُپق = گونهای ابزار که در گذشته با آن توتون میکشیدهاند _ جار = بانگ _ قراول = پیشاهنگ / طلایهداران لشکر _ خاقان = سرور همه تیرههای ترک بوده _ یُرغه / یُرغا = راهوار _ و… سراغ = دنبال، چاپار = پیک، ترمبیل = دست و پا چلفتی، هردمبیل = درهم برهم، اُلنگ = سبزهزار، دنج = دلشت/جای خلوت دلپذیر، کشیک = نگهبان/پاسبان، داروغه = کلانتر/شبگرد، گزمه = سرباز/شبگرد، چاووش = رزمآرا/آراینده لشکر، کمک = یاری، آذوقه = اَوژَند، قاطر = خرسپ/استر، قائم = پنهان، اردک= بَت، چمباتمه = قنبرک زدن، چاتمه، چخماق = آتشزنه، ایشیک = درگاهی، قالپاق = چرخپوش، قرمساق = دشنامی زشت، قرمدنگ =همان دشنام، قرمپف =همان دشنام، تیول = زمین دهشی شاه، اُلکای = مرز / بوم، باشی = سر، چی = گر/گار، ایل = زَند، … از آن جملهاند.
لاتین
[ویرایش]ارجان- ارگانوم-ارون-ازملک-اسارون-اسپاراگوس-استراک-اسقیل-اشقمونیا-استبل-اکالیپتوس-الیسونAlyssum-امپراتور-انبرباریس-انتله-انخوسا-اندروصاقس-انطوبیا- اولسطیون-اولیرا-اپیکا-اونوبروخیس-ایرس-ایرسا-قالس-بدلیون-برباریس-بستیناج-بسیله-بشولیون-بطارش-بطریرک-بطونیقا –بقس-بگونیا-بوتیه-بوق، بوغ-پاپروس، پاپیروس-پتاس-پسیلیون-بریدVeredus-تاپسیا-تاتوره-تمیس-تیموس-جِس-جَبسین-جنتیانا-چراییتا-حبوره-دلفین- دینارDenarius-رادیوس-ریزوفور-ژالاپJalapa-سالویا-ستروطیون-سراسیاs?rasus-سَسالی-سطاخیس-سِطرکا (لا. فر)-سطوبی (لا. فر) –سفاجنوم- سفندولیون، سفندلیون-سقنقس- سقولوفندریون-سَلوی-سِلَّهZilla-سلیس (لا Silicea ,SiliciumفرSilice)-سَمیلقُسSmilax-سناتوریوم (فر. لا)-سندریطسSideritis-سنفیتون Symphytum-سیسارونSiser-سیسبان-سیسنبرونSisymbrium-سیلن-طراغیون-طریخومانس-طوقریونTeucrium-طیفیTypha-غارانیونGeranium- غاغالس تحریف شده Galeopsis-غالیس تحریف شده غالیوس، غالیوبسیس Galeopsis- فاباس، فابس-فاط-فاطونیقی Bettonnica-فافیر، فافیراPapyrus- فِرفیرPullipesفرPourpier-فرفیریه Purpura-فَرفیونEuphorbium- فسطاط (تازی شده بیزانسیPhossatonاز لاFossatum)-فسیلیون-فُک-فکتوریاریجیا- فیقسFagus-قاراسیاCerasus-قاقالیا، ککالیه-قالیوبسیس-قباریس، قباریش Capparis- قرطمCarthamus-قرقو-قَرنCornus-قرنوسCornus-قِرُنیهَ تحریف شده غرانیونGeranium- قَساCassia-قسطورهCastoréum-قُطُنCoton-قلوتهColūtea-قلومن Columna,Columen-قنیدیCnidius-قورال-قوقالس تحریف شده قوقلارسCochléaria –قولنجانGalanga-قیصر kaisarاز آرامی به تازی رفته لاCaesarاز Coedereبریدن-کابوس (لاIncubusفرIncuse)-کاسیاQussia-کاسیهCassia-کاکتوس (لا. فر)-کالادیوم-کالتاCaltha-کامالا-کاملیا، کاملیه (لاCamelliaفرCamélia)-کبابهCubeba-کپان Campana؟ ترکی شده=قپان تازی شده=قبان-کَتَلبهَ (لا. فرCatalpa)-کزوارینهَCasuarina-کسینوس (لا. فرCosinus)-کَشوثCusuta-کشهCassia-ککالیه، ککالیا-کُلا-کِلس (قشتاله یی Castillanکهن (قدیم)CalzaلاCalx)-کلسیوم-کمونCuminum-کَنَب-کنسرسیوم (لا. فر)-گاردنیا-گلادیول-گنه گنه (لا Quin quineزبان پروQuina-quina-گوتاپرکا-لادن – Ladanum-لارقس، لارکLarix- لغیون (لاLegionفرLégion)-لندولفیهLandolphia-لنگر (یوAgkyraلاAncoraتازیشده=انجر)-لوبِلیا-لوزولهLuzula-لوسیماخیوسLysimachïa-لوف، لوفاLuffa-لیبانوطسLibanotis-لیره (ترکی شده ایتا، لاLibra)-لیمونLimonum-لینوزسطس، لینوزوزطیس، لینوسوطسLinzozthis- مارثونMaritimum-مازریونMezereum تازیشده=معزرون-ماطرشلبهMater sylvae-ماگنولیا، مانولیا- متردطاس (لاMithridatesمهرداد گرفته شده از نام مهردادششم پادشاه پنتوس-مثردیطوس (لاMithridatumاز پهلوی میترادات= مهرداد، مثرودیطوس)-مُرارMorrera-مرکوریMercurials-مرماخوز، مرماحوزMarum-مِسکِل (از لاتین متوسطMuscus)- مَغن(Magnes)- مَلوتوس(Mallotus)-ملونیا(Meloniaخربزه) - موکُر(Mucor)- میز (Mensam) - میل(Milia,Milliaهزارگام واحدمسافت)-مینیموم-مینیون (تازی شده Minium)-نپانتِس (فر. لاNepenthès)-نمره (تازی شده ایتالیاییNumeroازلا Numerus)-واپور (لاVapor’فرVapeur)-وافور (لاVaporفرVapeurدمه، دود)- وتوVeto(لا. فر Veto امتناع، مخالفت)-وستالیسVestalis-ویروس-هالینوطس(Melilotūs)-هرتیکهَ(Urtīcaگزنه)-یَرَبتون(Herbutum)-
سانسکریت
[ویرایش]آرشین-اوج-بادنجان(vātinganah)-بنگ-بهار (زبانهای سانسکریت (نیای کهن زبان هندی)، پارسی باستان و اوستایی، هر سه از شاخه زبان نیا آریایی برآمدهاند. هر سه این زبانها کمابیش در بازه زمانی نزدیک به هم، نگارشهایی در دوره باستان یافته، پس دور از اندیشه نیست که این واژه را به صرف یافت شدن در متنهای سانسکریت، از ریشه هندی ندانیم، چه آنکه نمونههایی نزدیک به آن در متنهای اوستایی نیز هست) -پاتیل-پاتیله-پالکی-پرکاس، پرگاس-جندره-جُنگ-جنگل-جوژن-جوگی-چاپ-چادر، شادر، چتر-چارک-چال-چتر-چَتوک-چَل-چناچن-چندال-چندن-درونه-دولDul-دهره، داره (سنسDhārāاردو:دهار)-ذن(dhyana)-راجه، رایRaj-زلهJhillē-ژاله(JadaسردوخشکJhardak)-سمسار، سفسار، سپسار-سوس-سیخ-شاره (سنسČiraهندچیرهَ)-شال(satl)-شامپو(capayati)-شتا (ازسنس*ad)-شترنگ (شترنج سنس Čaturanga-شکر(sharkara)-شغال(srgalah)-شولک-صفر (سنسSunya)-طالیسفر (سنسTalisa Pattra)-طیطو، تیتو، طیطوی (سنسTītibba,Tittibha)-غداره، قداره، کداره (سنسKathārāاردوúKathāra)-فرخار (سغدی βrγ'rاز سنس Vihāra)-فرغر (سنسγari=γar)-فلفل(=پلپل سنسPippalī)-فلفلمونیه، فلفمونیه، فلفلمویه سنسPippalī-Mūlپلپلمویه سریانیFalmalmūr)-فَنجPanč-قرمز، قرمیز (سنسKrmih,Krimiکرم سرخKrmisحالت کُنایی)-قند، کند (سنسKhanda)-قیزه-کات، کتهه –کاچ (سنسKāčá)-کاش، کاچ-کافور (پهلویKāpūrسنسKappūra)-کاکنج، کاکنه، کاکونه (سنسKākamāči)- کبک (دراج سنسKapínjala)-کَپی(=کبی، گپی پارسی میانهKapīkسنس Kapi)-کتاره(=کتاله=غداره=قداره تازی شده=قتاله سنس Kathārā-کِرسان(=کشاورز هند کرسان، کسان سنس کرشمالKršiکشاورزی)-کرسنَه(Kršnaسیاه)-کروه (سنس Krosa)-کُلالKúlāla-کَلَپKalpa-کُملی (کمل بتشدید دوم «کمبل»، پتو، سنس Kambalà پتو)-کَنجَر (هند سنس Kunjara)-کُند (سنس پراکریت Kunthaشجاع بلوچیKuntaشجاع، خشن)-کُندُرKunduru-کود=کوت (اوستا، سنسGūθaپلیدی)-لاوه، لابه (پهلویRāpakسنسLapوزوزکردن پرگویی کردن، تملق، چاپلوسی)-لَک (لاکهه(؟) از سنس)- لَکهَن (تبدیل شده تصحیف شده سنسLanghanaروزهٔ هندیها)-لَندLinga-لَنگه، لنگهLinga-لوکشوَر(Lokēsvaráسرورگهان، بودا)- لیمو(=لیمون تازی شده هند نیبو سنس)-ماست (سنسMástu، سرشیرحامض، جغرات)-ماشMāš- مُژهNimiša –مُشکMuska-من (واحد وزنMāna)-مَها، مهی (از سنس؟)-مهاراجه، مهاراج، مهراجMahā-rāja (شاه بزرگ)-مهر (سنسMitraاوستایی. پارسی باستانMiθ(r)پهلویMiθr,mitr)-میترا(Mitrah)-ناچخNāšaka –نارنگNāranga-آشĄs(خوردن)-نواختن (سنس Ni Vačسخن گفتن)-نیرواناNirvana-نیل، نیله(=نیله سنسNilaتازی شده نیلج)-نیلوفر (نیلوپل، نیلوپر، نیلوپرک، نیلفر، نیلپرپهلویNīlōpalاز سنسNīlotpala)- وال (پسوندی بچم نگهبان سنسPālaمانند کوتوال)-والانهVranā(زخم)-ورغ، برغVárga-هارHāra(مروارید، حلقه مروارید، گردنبند)-هَرد (تازی شده سنسHatidraچوب زرد)-هُرد (تازی شده سنسHatidra)-هَلاهِل(=هلهلHalāhala)-هلیله (تازی شده:هلیلج سنس Harītaki)-هنجارSančara(گردیدن، گشتن، راه)-هَوم (سنسSomaاوسناییHaomaپهلوی Hôm)-
هندی
[ویرایش]استیر-انبله-انبه-بَرگَت (هندی. اُردو)-بسنت-بشکال-بَلادُر-بنجار-بنگ (ه. سانسکریت)-بیمه (ه. اُ)-پرکاس، پرگاس (ه. س)-پَست (هند باستان)-پرشکال، پشکال-پنکه-پانی-تار، تال-تُنُک (ه باس)-جار-جُغ، یوغ، جوغ (ه باس)-جن (ه باس)-چاپ (ه. س)-چِلِم (یا چِلِم است یا چَلَم یا…)-چلو، چلاو، چیلاو-چلیم، چِلم –چنپا، چمپا-چُهره (ه. اُ)-چیت، چهیت-چیره (ه. اُ)-خام-خاییدن-خَس-دام (سیب م۴قسکه)-دگل-رشتنrēs (هند باستان)-ریوRip555 ف ۵غ (ه باس)-زار، زاره (ه با)-زر، زالJárant(ه با)-ساج، ساگ، ساگون، ساکهو-ساری، ساره، شاره-سال-سترونStarī-ستی-سِل، سیل، شل-سوهان (هند. اردوسوهن دلپذیر؟)-شت-طاوس، طاووس (دراویدی هندی)-فرنادPrānádá-فرنان (هند باسPra naç)-کتری (اردو. کتلی)-کجور-کِچری، کچهری (هند. اردو)-کُچَل (پامال، کوفته)-کَدَر (کیوره) گیاه کادی-کرباس، کرپاس-کُرپی، کوپری-کاکیرا، کاکیره-کُرک (کُرج، کرچ اردوکوک (بارای هندی)-کرور (هند Cororدر نزد هندوکان ده هزارهزار (میلیون)-کروه (هند کوس افغانی کروه)-کِریل، کلیر-کژور (هند کجوراز ریشه چینی)-کَسیلا (واحد مسافت)-کسیله (مKessīāهند کهیلا)-ککرِی-کلب (هند کلپ)-کلهری (هند گلهری)-کُملی (هند اردو «کملی» (پتوی کوچک)-کِناریKinnari-کَنبیلاKampilla-کوتکوتوال-کوریKūrī-کوری Kowrī-کوس (واحد مسافت برابر یکسوم پرسنگ، کروه)-کهیلا، کهیله-گاثیکوار (هند؟)-گاری-گازGhas-گُرازیدن، گُراز (هندباستانVraj)-گری (ه باس Grīvaپشت گردن)-گَریال، گهریال باهای مختفی ورای هندی- گلوله، غلوله (عدل، لنگهGlāv)-گَلهَری، کلهری-گونی (کیسه)-کهن-گیت (یکجور از سرود)-گیدGīd-لاک (هندمتوسطLakkha)-لاوه-لَکا، الکا، الکه (ناحیه، سرزمین، ولایت)-لُنگوته Langotha,langoth-لولاLawla-سپستان (گیاه)-لَهَرLahr(موج دریا)- ماشه (واحد مقیاس هند)-ماغ (هند باس Madgúپکجورپرنده آبی)-مانیپوری-ماهوت (پچم پیلبان بمناسبت آنکه روی پارچه یادشده وارونگی (عکس) پیل وپیلبان بود، یکجورپارچه پرزدار کلفت)- مُنج (کنف)(گیاه)-مَنَدل-مودار-موری (خراسان ماری هندموری)-موش (هند باسMūš)-ناسپال (پوست انار، نارپوست)-ناشتا (نفی، سلب آشتا هند باAç(خوردن) آش)- ناغه نویس (هند-پارسی)-ناک (یکجورامرود)-نال (رود کوچک، جوی)- نُویدن (هند باس Navغریدن جانوارن)-وال، والا (یکجورحریرنازک)-وَن (جنگل پر درخت)-هاکلهَ-هَنتال-شامپو(champi-chamnpu(-
روسی
[ویرایش]- آتریاد
- آردل، اردل
- آپارات
- آرشین
- اتو
- استکان
- اسکناس (از فر[از لِهِستانی؟!])
- اشپون
- اشکافب
- بالشویسم، بلشویسم-بالشویک، بلشویک
- بشکه
- ترمز
- تزار
- جلیتقه(Giletka)
- چتکه، چرتکه
- چمدان (جامه دان)
- خاویار
- درشکهDrožki
- دوما
- زاپاس
- راکون
- ساسات (مکیدنSosatj)
- ساسونZasun
- سماور
- سوخاری
- شماطه
- شنل
- فاستونیBoston
- قوطی
- کالباس (جگرآکند، جگدرآکنده، جرغند)
- کالسکهKāleskāy
- کانِفت، کامفت، قامپت، قانفت، غامفتKomfeta
- کُپِک، کوپک-کُروک
- کوپه
- گارمون (گارمن، گارمان، قارمون، قارمانGarmonika)
- لُنتLenta
- مکاره (کاهیده وکوتاه شدهMakarievskaya بازار سالیانه قدیس ماکاریوسSaint Macaire)
- مِنِشویگ (دربرابربلشویک)
- واکسVāksa-واکسیل، واکسیل بند (روسAkselbantآلمانیAchselband)
- پیراشکیпирожки
انگلیسی
[ویرایش]آدمیرال-آرمیچر-آفست-آنه (هند. انگ)-ارئومیسین-اسپاگتی (ایتالی)-اسپرت-استادیوم-استارت-استارتر-استرپتومیسین-اسکیتینگ-اسلاید-اسموکینگ-اُفست-اکرومیسین-اگزوز-اکسل-انسولین-اولدهام-باسکت بال-بت بال-بدمینتن-براندی-بریج-بطری-بَک-بلبرینگ-بیس بال-بیفتک-پارک-پُرُتست-پونکت-پودینگ-پوکر-پولوِر-پیکاپ-تانک-تایر-تراموای-تست-تله تایپ-تنیس-تیپ-تیم-جاز (انگ آمریکایی)-جک-جَمبوری-جنتلمن-جنرال، ژنرال-داروینیست-داشبرد(=گل گیر)-دلار-دلکو (از اسپا)-رامی-رِفِری-رگبی-ساندویچ (گرفته شده از نام وضع کننده آن)-سقلاطون، سقلاط، سقرلاط، سقرلات، سقلطون-سقلاطینSiglaton-سِلف-سِمِنت، سیمان-سمینار-سودا-سویچ-سیلک-شلینگ-شیلنگShelling-شیلینگ-فارنهایت ازنام Farenheit-فایتونPhaeton-فراکFrock-فوت- فوتبال-فیوز-کاپ-کامنکار، کامانکارCommon-کامنوِلتCommonwealth-کتری-کلاچCluch-کلاسمان-کلاسیک-کلاسور-کورتر-کوکتل، کوکتیل-کولر-کیک-گارسهCase-گری بکس تحریف شدهGearbox-گِریس-گلGoalدروازه فوتبال-گُلِرGol-Keeperدروازهبان-گلف-گل کیپر-گیلاسglass-لارد، لردLord-لاریLorry-لُجِستیک-لِنتLint-لیدرLeader-ماکسوِل، ماکسوئل-میتینگ-میلُرد-نیچریست-نیچریسم-نیچریه (از انگNatureسرشت ع یه پسوند)-واترپروف –واترپولو-واشرWasher-والی بال-ویستWisth-ویستاویژن-ویسکی (انگ Whiskyازایرلندی)–هاف-هاف تایم-هَشلهَف (تحریف شده Shall have)-هندبال-هندل-یارد-
سریانی
[ویرایش]تموز-ثافسیا-جلماثا-حرذون، حردون-خورخجیون-دولDaulā-دیرDayr-رغیداRaγīdā-زریرا-سریقون-سسطیعون-سمسمیقا-سندانSadānā-شلیخا-شنبهšabta-شیپور-طبطاب-طوبیTūbā-فاغوش-طیطان-غارārā‘-فاشرا، فاشرهَ، فاشری، فاشرین، باشراFāšira-فاشرشتین، فاشرستین، فاشریش-Fašerāštīn-فسفسه، فسفسة، فصفصهPespesta-فَلفیمور-قَس (شیخ)-قسیس (کشیش)-قفورا، کفرا، کافور، قفور، جفری-کانون (از اکدی)-کبیسه، کبیشتا-کتانKūtīnā-کتیرا، کتیرَ، کثیرا-کرگدن Karkedānā-کشوثKašūθā-کشیشQeššīšā-کنّاش-کیانKyānā-کیاناKayānā-گَوت (سرین)Gawt-گَودGawd-گونیا-لِبلاب-لوفابین=سپندان-مار یا مر:سرنامی که آغاز نامهای قدیسان آورند مانند:ماربطرس، ماریقوب-ماشرا-مامیثا، مَمیثا-مرجانMargan-مروارید (بسد)Ītāاز یونانی-مسحقونیا از یونانیMeĪšah-qonyā-مُقل=مقلا-مقلونیا-مقلیاثاMaqalīθā(حبوب، برشته)-مُلوخیا از یو-ملونیا از لاتین-میس (یکجور گیاه)-ناووس، ناوس، ناؤوسNausā=گور-نینیا-هلفیفا-هَملَخت (تازی شده)-هندِباAntībiyāازیونانی-هَوَرقلیا-یَلدا-یم (دریا)-طور (کوه)-کاسه-تابوت-جهود-شاقول-
آرامی
[ویرایش]اقنوم-بوریا-پسته-پلیته، فتیله-پیلا، پیل-تواهه، تباهه-توت، تود، توذ-توث-جُهود-چلیپا، چلیپ-دَفDup –سوس، شوشا-عرطنیثاArtanitā-شخار، اشخار، شخیره-شربین-شفشهŠafš، Šauš?-شیپور-شیدا-صلیب، صلیبا (چلیپ)-طاوسTausā-ربنRabbi-زمانJemān-فتیله=پلیته-فولFūlāاز کُپتی (قُبطی)Fel,Feli-کاک=قاق-کرسنهَKaršna-کُرکُمKūrkemā-کرنب، کربا-کُزبَرهَKūsboreta –کشیشQašīša-کَمراKamrā-کُنّاش-کنشت، کنوشتا، کَنیس، کنیسه-گازُر-گَبر-گَزیَت-گَوت (سرین)-گود (ژرف)Gawd-لَبان (یکجور گیاه)Lebotta-لوفLūfā-لیر-مجوس، مجوشا-مرقشیشا (مار)-قشیشا درستش=مرقشیثا یا کیفامقشیثا (سنگ سخت)-مَزکِت، مزگت (مسجد)-مغوشا. گرفته شده از مغوش پارسی-ناسوت-ناقوس، ناقوشا-سماق-جلد-شاغول-خراج-
مغولی
[ویرایش]ارکاوون، ارکاون، اَرخون-اسرامیش-اَندا-اوبای-اوتوک-ایداجی- اینجو، اینچو-اینی- برانقار، برانغار- پائیزه، پایزه-پایز، پایژه (مغ ازچینی)-تابقور-تمغا-جرانغار-دالای-دومن-سیبا، سیبه-سیورمیش-شقاول-شیلان-طرقاق-طرمتای، طرمطای، ترمتای-غاغمیشی-قاآن-قاآنجی، قائانچی، قئانچی، قاآنچی (مغ. تر)- قبجور، قبچور، قپچور، قوبچور-قجغار، قچقار، قچاق-قلان-قورلتای –کُنکَلَک (پیراهن)-کیجَم-گزک (سرمه)-گورکان (داماد)-گورگا، گورگه-لارغو-مانگلای، منقلا (مغ= منغلای، پیشانی)-موچَلکا-میز (پرتغالیMesa)-نارین-نهالهَ (مغ؟)-یاراق، یراق-یاسا-یاسامیشی-یام-یای-
مجاری
[ویرایش]پاپریکا-
اسپانیایی
[ویرایش]انیفس-بشته-بشلشکه-پلوطس؟ -پیکادور-تانگو-جانت قبطه-ریال (شاهی)-سقلاطونCiclaton-شرین-طربیله-طرطانیه-طرنشول، طرنشولی، طورناشولیTornysol,Tournesol-طماله-غرغنطیه-فلجَه-قلبجولهCalabazuela-قلمانتهCalamento-قلمبق، قلنبک، قلمباق، درزبان، مالزی Karambel-کرمبلCarambolia-قناریه-قنیلیهCenjillo-قُراول، قرول، قورال، اندلسیCoral-قسطورهCastoreo-ماطرشلبهMadreselva-یربه ثورا؟Yerva tora-النینو-
عبری
[ویرایش]اریحا-جهنم-خاخام-دم (خون)-دنح، دنحااِرمی-شباطŠebāt-شماس، شماشا-شنبهŠabbat-طوبی Tova-غارOrēn-فِسح، فِصح-قارون-قمع، قمعانQamhآرد-کبورKebbūr-کرسنهKaršīna-کرفس، کلفس، کرسب، کرسفKarapas-کُرکُمKarkom(زعفران)-کروبیCherub-کنشت KenesthپهلویKanašyā-لاهوت-لَبانLebōna-مجله، مغیلا-مَن (هرتری لشک؟ که بردرخت و سنگ بسته (منعقد) شود)-مُهَیمِن-ناسوت-هَوَرقلیا-رخش (سریع الحرکت)-سوسن (شوشن)-آمین-ساعت
اکدی
[ویرایش]بریدBuridu,Peridu-تنورTinuru-دفتر ازریشه Tuppiنوشتن-دینDēnu-کانون (آتشدان)-کبریت، کبرتKupritu-کتانKitinu,Kitunnū-کرگدنKurkizann-کفرKupru(قیر)-کوره (پهلوی، مانیاییQwrgاکدیKūru)-لک لک، لقلقLaqalaqa-من (واحدوزن)Mana-نفت «نبطو» -
آلمانی
[ویرایش]توتیا؟ -دیزل--شیلنگSchlange-غِرشGroshen-غروس، قروش-نازی=نشانه اختصاریNational Sozialist-وِرموتWermut-گلف-اتوبان Autobahn ایده - کراوات -
بابلی
[ویرایش]بریدBuridu-تموز-شِباطŠabatu-شقلŠaqaluسنجیدن-قمع، قمعانQomū-کبابKababu سوخته-لبوLiptā,Laptā-لگنLignu,Liginnuآبدستان-نیسان (تازی شده سریانی وعبری از بابلیNisanu)-
ایتالیایی
[ویرایش]قروش، غروشKorossū-کنسرتو-گمرک (ترکی شده)-گومروک (پرتغالیCumerxایتالیایی Commerci)-لقانطهLocarde-لوتوLotto-ورمیشلVermicello-پیتزا-ماکارونی-پاستا-کاریکاتور (کاریکاره=بزرگ نمایی اغراق)-بانک
آشوری
[ویرایش]پوارُو-ساسSāsu-سوس-قمع، قمعانQomū-قُنابری (آسوری)-کروبی (پاسبان)-کُرَبَرَه Kusibirru-لَبوLiptā,Laptā-آشور-آسیا (آشو آسو=طلوع آفتاب مشرق)-عرب (ارب)-اروپا (مغرب)-
بربری
[ویرایش]آمازیغ (انسان آزاد)-بربری اطریلال-ایسمامن-تاسمامت-تامشاوُرت-تاناغَت- ساسان (ازیتسسی، ساسی=گدایی)-کَریونَش، کرنوش، کرنینش=کرفس-مَغرود (یکجورگیاه)-
فینیقیایی
[ویرایش]آدونیس-آسیا (آشو آسو=طلوع آفتاب مشرق)-آشور_اروپا (مغرب)-عرب (ارب)-
تونگایی
[ویرایش]تابو-
ابوریجینی
[ویرایش]بومرنگ-کانگورو-کوآلا-
تامیلی
[ویرایش]کاری
تاگالوگ
[ویرایش]یویو-
چینی
[ویرایش]چینی چاو-چای-شوشو-کاغذKu-chih,Kok-ci,Kok-dz (از طریق سغدی) لوفر-فنگشویی-کرسی (ژاپنی، چینی)Koratsu-کنفسیوس-ووشو-
ژاپنی
[ویرایش]اریگامی-تاناکورا-جودو-سامورایی-سونامی-شینتو-کیمونو-هاراکیری-هایکو-
فنلاندی
[ویرایش]سونا (حمام بخار)-
سلتی
[ویرایش]ویسکی-
عیلامی
[ویرایش]زیگورات (نیایشگاه)- هیزم
سومری
[ویرایش]بوریا/Buryaa = پَشباف،... تپه/Tapa = کَل، کپه، پشته،... تپ/Tap = انباشت، انباشته،... تموز/Dumuzi = ماه گرم، تیرگاه، تیرماه،... چوپان/Shubaa = رمهبان، رمهگردان، گلهبان،...(واژههای چوپان و شبان از ریشه سومری بوده که از راه زبان آرامی به پهلوی اندر شده، از فارسی به ترکی نیز رفتهاست) دیب/Dub = نویسنده، داتار،...(دفتر، دبیر، دبیرستان، دبستان، دیبان، دیوان،... از همین ریشه است. واژه ادب در عربی نیز ریشه در همین واژه سومری دارد) زیگورات/Ziquraat = پرستشگاه،... گبر/Gabr = زره، تنپوش، جوشن،... ملوان/Malah = دریانورد، دریابان، زوبان، کشتیبان، ناوبان،... (واژه مَلَه در لری و کردی به چَمای شنا از ریشه همین واژه سومری است) ننه/Naanaa = مادربزرگ، بزرگمام،... هیکل/Heykal = پرستشگاه سترگ،... هور/Hur = کوه، گَر، کوهسار،...
حبشی
[ویرایش]حواری-سُکرکه-سقرقع-قهوه-مِنبَر-نجاشی، نجیشی (حبشی=نیجوستی=شاه)-نفاق-
قبطی
[ویرایش]قاقلی-Feli,fel-کا-کاکKake-کاکُل، کاکِلته، قاقله-واحه-
نبطی
[ویرایش]ترقین-هاسیمونا؟ -
نروژی
[ویرایش]اسکی، اسلالوم، فیورد
چکی
[ویرایش]دلار(tolar)-
تاپوری
[ویرایش]تاپور-تبر-
لولوبیایی
[ویرایش]لار (کوه)-لولو-
اورارتویی
[ویرایش]آرارات-لولو (دشمن بیگانه)-
هوریانی
[ویرایش]لولوبی (برده کوهستانی)
اماردی
[ویرایش]آماردی/Amaardi = آماردی (نام خود آن تبار باستانی) مرد = این ریشهشناسی درست نیست؛ مرد در زبان فارسی برگرفته از «mart» در زبان پهلوی است.
مائوری
[ویرایش]کیوی-
گرجی
[ویرایش]ازناور
زبان بومی آمریکا
[ویرایش]اسکیمو-تنباکو-توتم-چیتی-شکلات-کاکائو-کانادا-کایاک-کوکا-