کرتیان
Kartids سلسله آل کرت / کرتیان | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۶۴۳/۱۲۴۴–۷۸۳/۱۳۸۳ | |||||||||
حکومت آل کرت | |||||||||
وضعیت | پادشاهی | ||||||||
پایتخت | هرات | ||||||||
دین(ها) | اسلام | ||||||||
امیر | |||||||||
• ۶۴۳–۶۷۶ | شمسالدین محمد | ||||||||
• ۶۷۷–۷۰۵ | رکنالدین کهین | ||||||||
• ۷۰۵–۷۰۶ | فخرالدین | ||||||||
• ۷۰۷–۷۲۹ | غیاثالدین | ||||||||
• ۷۲۹–۷۳۰ | شمسالدین محمد | ||||||||
• ۷۳۰–۷۳۲ | ملک حافظ | ||||||||
• ۷۳۲–۷۷۱ | معزالدین حسین | ||||||||
• ۷۷۱–۷۸۳ | غیاثالدین | ||||||||
تاریخ | |||||||||
• بنیانگذاری | ۶۴۳/۱۲۴۴ | ||||||||
• فروپاشی | ۷۸۳/۱۳۸۳ | ||||||||
|
بخشی از مجموعهٔ |
---|
تاریخ افغانستان |
گاهشمار |
آل کرت (۶۴۳–۷۸۳ق). عنوان سلسلهای از امرا که از حدود ۶۴۳ تا ۷۸۳ق در خراسان استقلال داشتهاند.
تاریخچه
[ویرایش]هجوم مغولها به ایران و فروپاشی خلافت عباسی، آغاز فصلی نوین در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران محسوب میشود. مغولها حکومتهای محلی کوچک و بزرگ ایرانی از فرارود تا آسیای کوچک را که حاضر به پذیرش برتری مهاجمان نشدند از بین بردند. آل کرت در شمار حکومتهای محلی نوپای ایرانی بود که از همان آغاز، اقتدار مغولها را پذیرفت و از آنان منشور حکومتی دریافت کرد[۱] خاندان کرت که در ابتدا پایگاه اصلی آنان در شرق خراسان بزرگ به مرکزیت هرات بود، به تدریج توانستند با فرمان مغولها، مالکیت سرزمینهای جنوب آمودریا تا رود سند را به دست آورند،[۲][۳] در نتیجه، در میانه قرن هفتم هجری این حکومت محلی به قدرتی منطقه ای تبدیل شد و تأمین امنیت قلمرو شرقی حکومت ایلخانی به آن واگذار شد. حکومت آل کرت با پذیرش مشروعیت ایلخانان، خراسان را از گزند حکومت مرکزی حفظ کرد، اما با خانات جغتای که مشروعیت ایلخانان را نمیپذیرفتند درگیر شد ادعاهای جغتاییان فرارود نسبت به مالکیت بر خراسان و تجاوزهای گاه و بیگاه آنان به این منطقه، یکی از عوامل تهدید امنیت خراسان بود خودسریهای فرماندهان نظامی مغول مستقر در خراسان، شورش نکودریها و تحرکات بعضی حاکمان محلی سیستان نیز از دیگر عوامل داخلی برهم خوردن آرامش خراسان بود. آل کرت در برابر هریک از این تهدیدات، سیاست و راهکارهای ویژه ای اتخاذ کرد و توانست بقای خود و به تبع آن، ثبات سیاسی و امنیت خراسان را تثبیت نماید. پذیرش مشروعیت ایلخان خواندگان خراسان در عصر پسا ایلخانی به موفقیت آل کرت در اداره بهتر خراسان کمک کرد. تنها حکومت محلی که ثبات سیاسی خراسان را برهم زد، سربداران بودند که با واکنش نظامی آل کرت از پیشروی بیشتر آنان جلوگیری شد. فروپاشی خلافت عباسی بغداد و تأسیس حکومت ایلخانی، نوع جدیدی از مشروعیت سیاسی بر پایه پیوند با خاندان چنگیز خان را در ایران و آسیای مرکزی پدیدآورد. حکومتگران اولوسهای چهارگانه امپراتوری مغول مشروعیت خویش را از راه انتساب خود به چنگیز خان کسب میکردند. آل کرت همزمان با پورش چنگیز خان به ایران و برافتادن حکومت خوارزمشاهیان در غور ظهور کردند و جانشین دودمان غوریان شدند. حکومت کرت، در چهارچوب قلمرو ایلخانی قرار داشت و برای بقای خود و امتناع از تنش با حکومت قدرتمند مرکزی، اطاعت از آنها را پذیرفت و مشروعیت سیاسی خود را از ایلخانان گرفت. پذیرش مشروعیت و برتری مهاجمان قدرتمند بیگانه و همکاری زودهنگام با آنان، نخستین و مهمترین عامل بقای آل کرت در خراسان و به تبع استقرار ثبات سیاسی در نواحی زیر مجموعه آنان بود این مسئله سبب شد تا بخشهایی از شرق خراسان که در اختیار خاندان کرت بود، از صدمات مغولان در امان بماند. ملک رکن الدین کرت نخستین امیر این خاندان و از اولین فرمانروایان محلی ایران بود که به چنگیزخان مغول اظهار اطاعت کرد. او نوه دختری خویش، شمس الدین کرت را برای اعلام فرمانبرداری به حضور چنگیز فرستاد و خان مغول منشور حکومت غور را برای آل کرت صادر کرد.[۱] بر این اساس، حکومت آل کرت در آغاز تأسیس، توانست مشروعیت خویش را از بنیانگذار امپراتوری مغول بگیرد و این روند پذیرش مشروعیت سیاسی تا هنگام سقوط ایلخانان در ایران ادامه یافت. ملک شمس الدین کرت، جانشین رکن الدین، که بنیانگذار آل کرت محسوب میشود، شخصاً در قورولتای انتخاب منگوقاآن شرکت کرد و فرمان حکومت بخش وسیعی از شمال افغانستان، شامل جنوب آمودریا تا مرز سند، را از او دریافت کرد.[۴][۵] اما پس از هجوم هلاکوخان به سوی شرق، این بار سلسله آل کرت، مشروعیت خویش را نه از خان بزرگ مغول در قرهقروم بلکه از ایلخانان گرفتند، زیرا حوزه فرمانروایی آنان زیر مجموعه قلمرو ایلخانی بود. ملک شمس الدین توسط هلاکوخان به رسمیت شناخته شد و با این که علیه ایلخان شورید اما مورد عفو قرار گرفت و حکومتش تداوم یافت.[۶] بعد از او، ملک فخرالدین کرت نیز منشور حکومت از جنوب آمودریا تا هرات و رود سند را از غازان خان دریافت کرد،[۷] بدین ترتیب در دوره تثبیت حکومت آل کرت، فرمانروایان این خاندان مشروعیت خویش را از منشور ایلخانان میگرفتند. آنچنانکه ملک فخرالدین و ملک غیاث الدین کرت نیز منشور حکومت خویش را از اولجایتو دریافت کردند،[۸] ملک غیاث الدین، علاوه بر آنکه مشروعیت خویش را از آخرین ایلخان گرفت، توانست در مراسم - سال ۷۲۱ ق حکم امیر الحاج کاروان ایرانیها و عراقیها که حجاج زیر مجموعه حکومت ایلخانی محسوب میشدند را از ابوسعید ایلخانی دریافت کند.[۹]
گرچه اطاعت کردن آلکرت از ایلخانان، آرامش نسبی و ثبات سیاسی را در خراسان به ارمغان آورد، اما بهای آن تضعیف استقلال حاکمان کرت در امور داخلی خراسان بود. رابطه قدرت - مشروعیت میان ایلخانان و آل کرت مناسبات آنان را یکسویه کرد بدین معنا که حکومت ایلخانی میتوانست در هر زمان حاکمان هرات را به مرکز فرابخواند و بهطور موقت افراد دیگری را به جای آنان منصوب کند. چنانکه در هنگام بازداشت ملک شمس الدین در تبریز، اقول (از شاهزادگان مغول در غزنین) به فرمان اباقاخان به هرات رفت و اداره شهر را تا زمان انتصاب ملک رکن الدین بر عهده گرفت.[۱۰] گاهی اوقات، حتی سرداران مغول در عزل و نصب حاکمان آل کرت دخالت میکردند و افراد مورد نظر خویش را به قدرت میرساندند. به عنوان نمونه، امیر نوروز، سردار غازان، پس از شفاعت و رهانیدن فخر الدین کرت از زندان پدرش شمس الدین کرت[۱۱]بعدها فخرالدین را به حکومت هرات گماشت،[۱۲] کوچکترین بیاحترامی از سوی حاکمان آل کرت نسبت به حکومت مرکزی، واکنش سریع و جدی ایلخانان را به دنبال داشت. پس از به قدرت رسیدن اولجایتو، حضور نیافتن ملک فخرالدین در دربار او، بیاحترامی به ایلخان تلقی شد و به لشکرکشی دانشمند بهادر به هرات انجامید[۱۳] ایلخانان میتوانستند در مواقع لازم، حاکمان آل کرت را به مرکز احضار کنند و از آنان توضیح بخواهند.
فرمانروایان
[ویرایش]سرسلسلهٔ این دودمان شمسالدین محمد دخترزادهٔ ملک رکنالدین، و او بزمان جدّ خویش رکنالدین یکی از سران سپاه و از مقربین چنگیزخان بود (۶۴۳–۶۷۶)، و پس از او رکنالدین کهین پسر شمسالدین محمد بهجای او نشست (۶۷۷–۷۰۵)، و بعد از رکنالدین کهین پسر او فخرالدین به مقام پدر رسید (۷۰۵–۷۰۶)، چهارمین فرمانروای این سلسله غیاثالدین پسر فخرالدین است (۷۰۷–۷۲۹)، و پنجمین آنان شمسالدین محمد (۷۲۹–۷۳۰)، ششمین ملک حافظ (۷۳۰ –۷۳۲) و هفتمین این دوده معزالدین حسین است (۷۳۲–۷۷۱)، و پس از او پسرش غیاثالدین جای پدر گرفت (۷۷۱–۷۸۳)، و او را امیرتیمور گورکان مغلوب کرده و با پسر به ماوراءالنهر فرستاد و در آنجا در ۷۸۷ بامر او به قتل رسیدند و سلسلهٔ آلکرت منقرض گردید.
پانویس
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ سیفیهروی، سیفبنمحمد (۱۳۸۳). تاریخنامه هرات. اساطیر. ص. ۱۸۵.
- ↑ زمچی اسفزاری، معینالدین محمد (۱۳۳۸). روضاتالجناتفیاوصافمدینههرات. دانشگاهتهران. ص. ۱۴۰۱.
- ↑ سیفیهروی، سیفبنمحمد (۱۳۸۳). تاریخنامه هرات. اساطیر. ص. ۲۵۳.
- ↑ سیفیهروی، سیفبنمحمد (۱۳۸۳). تاریخنامه هرات. اساطیر. ص. ۲۰۲.
- ↑ زمچی اسفزاری، معینالدین محمد (۱۳۳۸). روضاتالجناتفیاوصافمدینههرات. دانشگاهتهران. ص. ۴۰۱.
- ↑ زمچی اسفزاری، معینالدین محمد (۱۳۳۸). روضاتالجناتفیاوصافمدینههرات. دانشگاهتهران. ص. ۴۰۱ و ۴۰۲.
- ↑ سیفیهروی، سیفبنمحمد (۱۳۸۳). تاریخنامه هرات. اساطیر. ص. ۱۴۵۲.
- ↑ سیفیهروی، سیفبنمحمد (۱۳۸۳). تاریخنامه هرات. اساطیر. ص. ۱۷۸ و ۵۶۸.
- ↑ حافظ ابرو، عبدالله (۱۳۸۹). تاریخ سلاطین کرت. مرکز پژوهش میراث مکتوب. ص. ۱۶۶.
- ↑ زمچی اسفزاری، معینالدین محمد (۱۳۳۸). روضاتالجناتفیاوصافمدینههرات. دانشگاهتهران. ص. ۴۰۱–۴۰۴.
- ↑ فضلالله همدانی، رشیدالدین (۱۳۷۴). روضاتالجناتفیاوصافمدینههرات. اقبال. ص. ۹۳۱–۹۳۴.
- ↑ زمچی اسفزاری، معینالدین محمد (۱۳۳۸). روضاتالجناتفیاوصافمدینههرات. دانشگاهتهران. ص. ۴۰۱–۴۲۹.
- ↑ زمچی اسفزاری، معینالدین محمد (۱۳۳۸). روضاتالجناتفیاوصافمدینههرات. دانشگاهتهران. ص. ۴۴۱ و ۴۴۲.
منابع
[ویرایش]- سیفیهروی، سیفبنمحمد (۱۳۸۳). تاریخنامه هرات. اساطیر.
- زمچی اسفزاری، معینالدین محمد (۱۳۳۸). روضاتالجناتفیاوصافمدینههرات. دانشگاهتهران.
- حافظ ابرو، عبدالله (۱۳۸۹). تاریخ سلاطین کرت. مرکز پژوهش میراث مکتوب.
- فضلالله همدانی، رشیدالدین (۱۳۷۴). جامع التواریخ. اقبال.
پیوند به بیرون
[ویرایش]- آل داوود، سید علی (۱۳۷۳). «آل کرت». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۲ (ویراست ۱). تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ص. ۵۱۶–۵۱۸. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۲۲-X. بایگانیشده از اصلی در ۱۷ شهریور ۱۳۹۵.